تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

سریال ترکی «بهزادچ: پلیس آنکارا» و نقد جنسیت اجتماعی در آن

نویسنده: سعید مظفری

در چهارچوب این نوشتار به تحلیل سریال تلویزیونی ترکی «بهزاد چ: پلیس آنکارا» خواهیم پرداخت و در این راستا با استفاده از بینشی جامعه شناختی و با تأکید بر واقعیت جنسیت اجتماعی به این موضوع می پردازیم که کدام فرآیندها در جهت برساخت مردانگی توسط شخصیت های مرد این سریال به کار گرفته شده اند، چه اعمالی در این راستا صورت گرفته و از طریق کدام گفتمان ها به چه نحو روابط اقتداری به صورت مداوم بازتولید می شوند.

به طور مشخص مسئله ی مد نظر ما و نقطه مورد بحث در این سریال این است که روایت سریال تا چه اندازه با واقعیت اجتماعی قرابت دارد و ما می کوشیم این موضوع را ترسیم کنیم. به بیان دیگر، نکته مد نظر ما این است که این سریال که بازتاب فرهنگ شهر آنکاراست تا چه اندازه واقعیت خود فرهنگ را انعکاس می دهد و به آن نزدیکی دارد.

حال به توصیف این سریال می پردازیم. «بهزاد چ» روایت زندگی ها و ماجراهای کارمندان یک شعبه جنایی در آنکاراست که متشکل است از شش مرد و یک زن. مسئله اساسی در اینجا این است که «ادا»، کارمند زن دفتر جنایی، از جانب سایر همکاران مرد خود چنین خطاب می شود که از ویژگی های مردانه برخوردار است و اصطلاحا «زنی است همچون مرد» وگرنه امکان کار کردن در شعبه جنایی را نمی توانست داشته باشد. حتی یکبار که ادا تصمیم به ترک دفتر جنایی می گیرد علت آن استفاده مداوم از ناسزاهای جنسیتی توسط همکاران مرد او از جمله بهزاد است.

همینجاست که باید به نکته حائز اهمیتی اشاره کنیم و آن استفاده مردان دفتر جنایی از ناسزاها و الفاظ جنسیتی به عنوان یکی از راه های برساختن مردانگی خود است. بارزترین مثال استفاده از الفاظ جنسیتی در سریال که تظاهر اقتدار در بین جنسیت های اجتماعی است کمیسری است به نام هارون که نسبت به معشوقه خود ادا، خواهرش و کمیسر دیگری به نام جودت مدام رفتاری تحکم آمیز دارد.

هارون دارای شخصیتی تحکم آمیز است بدین شکل که همواره نسبت به خواهر خود حق تصمیم گیری را جایز می شمارد و بنا به میل خود هر زمان توان مداخله در زندگی او را دارد، در حالی که خواهرش از نظر او هیچ حقی مبنی بر صحبت در مورد موضوعات مختلف با وی ندارد. از طرف دیگر، هارون با جودت، همکار و معشوقه خواهر او، همواره به شکلی برخورد می کند که وی را «مردی نه به اندازه کافی مرد» خطاب می کند و به او می گوید «تو را همانند دخترها تربیت کرده اند». در اینجا باید به عبارتی مثل «تو را همانند دخترها تربیت کرده اند» توجه داشت زیرا این عبارت حکایت از این دارد که فرآیندهای مردانگی به لحاظ اجتماعی و برساختن آن ها به چه ترتیب است و در عین حال توضیح می دهد که کدام رفتارها به مثابه رفتاری زنانه قلمداد می شوند. این موضوع می تواند تا حد زیادی ساختارهای درهم تنیده ی جنسیت در جامعه ترکیه و مسائل مربوط به نابرابری و تبعیض جنسی را برای ما ترسیم کند. دلیل اینکه هارون از چنان لفظی برای توصیف جودت استفاده می کند این است که از نظر او رفتارهایی که زنانه قلمداد می-شوند در جودت وجود دارد و یا به بیان دقیق تر، جودت در نظر سایر همکاران خود حائز چنان صفتی می-شود چرا که او مانند آن ها از ناسزاهای جنسیتی استفاده نمی کند، نسبت به انسان های دیگر و متهمان خشونت به کار نمی برد، می ترسد و به پاوییون نمی رود (پاوییون ها در فرهنگ سنتی و مدرن ترکیه به ویژه در آنکارا اهمیت زیادی دارند و مکان هایی هستند مردانه که مردان در آنجا می می نوشند، با دختران جوان آشنا شده و اوقات خود را سپری می کنند به همین دلیل پاوییون را می توان به عنوان یکی از مکان های مشخصاً مردانه در نظر گرفت).
به طور خلاصه، موضوعی که در مثال بالا قصد تأکید بر آن را داریم این است که در این سریال مرزهای اعمال مردانه چیستند، و مردانگی از طریق چه گفتمان و اعمالی ساخته می شود. مثلا چگونه با تفکیک مرد و زن نخست شخصیتی مثل ادا از ویژگی های مردانه برخوردار می شود و سپس در عین حال شخصیتی مثل جودت به خاطر برخورداری از صفات «کمتر مردانه» در نظر سایر همکاران مردانگی-اش مورد تمسخر واقع می شود. به بیان دیگر مردانگی یکبار از طریق تمایزگذاری بین مرد و زن و یکبار از طریق تمایزگذاری بین «مرد واقعی» و «مردی نه چندان مرد» برساخته می شود.

می توان گفت که در سریال بهزاد چ تمامیت یا اصل فرهنگ آنکارا در ابعادی که بازتاب دهنده ی آن است وجود دارد. برای فهم این استدلال قصد داریم به فعالیت های مردان سریال در اوقات فراغت شان و درک آن ها از آن فعالیت ها اشاره کنیم زیرا معتقدیم که فعالیت های اوقات فراغتی مردان در طول این سریال ارتباط مستقیمی با برساخت مردانگی دارد.

این فعالیت ها را هم به عنوان فعالیت هایی مکانی و هم اعمالی مشخص در رابطه با مردانگی مد نظر خواهیم گرفت. به دلیل وجود مثال های زیاد در این سریال به دو مورد از بارزترین و مکررترین آن ها خواهیم پرداخت. نخست، نقش مهم مکانی مثل پاوییون در فرهنگ آنکاراست که مردان شاغل در دفتر جنایی سریال نیز به صورت مداوم به آنجا رفت وآمد دارند. دوم مکان دیگری به نام «میخانه حسن» است که اهمیت آن در این است که زنان کمی به آنجا می روند و آن میخانه عمدتاً محل صحبت و درد و دل شخصیت های مرد سریال است حتی به صورتی که به گفته خود آن ها برای «صحبت از موضوعات عمیق» به آنجا رهسپار می شوند.

نکته قابل توجه دیگر در سریال این است که ادا مدام در دفتر جنایی مشغول به کار پشت رایانه است. در اینجا قصد داریم توجه را به شبیه سازی تفکیک سنتی «زن در خانه، مرد در بیرون خانه» در قالب عرصه خصوصی و عمومی در دفتر جنایی جلب کنیم. دفتر جنایی را می توانیم به عنوان غرصه خصوصی تلقی کنیم زیرا دفتر جای امنی است و در آن نیاز به قدرتمند بودن در آن نیست و در عین حال جنایت ها در عرصه عمومی (یعنی خارج از دفتر) انجام می شوند و خطر اصلی یا ناامنی در آنجاست. به بیان دیگر، در بیرون از دفتر انسان های خطرناک وجود دارند و به همین دلیل مستلزم حضور «جنسیت قدرتمند» است که اینجا منظور از جنسیت معقول و قدرتمند جنسیت مردانه است. این فهم که جنایت-های صورت گرفته در عرصه عمومی را یک مرد می تواند حل کند و این کار برای یک زن خطرناک است می توان با اشاره به چند مثال از ادا مورد انتقاد قرار داد. ادا به ندرت از عرصه خصوصی خود یا همان دفتر خارج و وارد درگیری های مسلحانه می شود و یک مرتبه که برای کاری به پاوییون رفته بود به خاطر رفتار مردی که باعث اذیت او شده بود یک سیلی محکم به گوش وی نواخت و هارون با دیدن این حرکت ادا چنین گفت که «بدین خاطر است که این دختر را دوست می دارم».

همان طور که در بالا هم تأکید داشتیم مهم ترین وسیله در جهت برساخت مردانگی در این سریال بنیان گفتمانی است. شخصیت اصلی این سریال، بهزاد چ که رئیس و مسئول دفتر جنایی است یک بار پسرخاله ادا، را به خاطر اینکه مجرم تشخیص داده بود به باد کتک گرفت. پسر ناخواسته به گریه می-افتد و هارون هم با خود می گوید «اینم چقدر مثل خانم هاست» و «گریه مرد اصلا چیز خوبی نیست». در ابعاد گفتمانی این بدین معناست که محدودیت های ساختار مردانگی به طور مداوم بازتولید و برساخته می شوند و کدهای پدرسالارنه تداوم می یابند زیرا در این چهارچوب مرد گریه نمی کند و به عبارت دیگر در بستر فعالیت های مردانه جایی برای گریه کردن نیست. ویژگی یی که در اینجا باید بر آن تاکید کنیم این است که این فرآیند تماماً به شکل خودآگاه انجام نمی شود یعنی مثلا شخصیت هارون از این عبارت استفاده نمی کند که «من در حال برساختن مردانگی هستم» بلکه این گفته ها به کلی تحت هژمونی پدرسالارانه شکل می گیرند.

در این بخش از تحلیل قصد داریم به دو اتفاق در این سریال بپردازیم که در چهارچوب قدرت عمل حقوقی و موقعیتی آشکارکننده نابرابری جنسیتی است.

اتفاق نخست مربوط است به شخصیتی به نام «آک بابا» که در دوران دبیرستان عموی وی به معشوقه اش تجاوز می کند. پس از این اتفاق عموی آک بابا دستگیر می شود و در دادگاه می گوید که دختر ۱۸ ساله را دوست می دارد و می خواهد با او ازدواج کند و دادگاه هم در ازای مجازات زندان به او می گوید که در صورت ازدواج می تواند از مجازات رهایی یابد یا به نوعی به او به جای مجازات هدیه می-دهد. پس از ازدواج عمو که به جای دیگری نقل مکان می کند زن خود یعنی دختر ۱۸ ساله را به عنوان روسپی می فروشد. در اینجا با نظامی حقوقی مواجهیم که تشویق کننده تجاوز است یعنی مرد متجاوز را مجازات نمی کند و پایه های آن مبنی بر نابرابری جنسیتی است. در نتیجه این حکم تشویقی دادگاه معشوقه دوران جوانی آک بابا که زن عموی وی شد تبدیل به قاتلی زنجیره ای می شود و به سراغ متجاوزان رفته و بعد از کشتن آن ها انگشت شست شان را می برد. در چهارچوب جنسیت اجتماعی وجود یک قانون نابرابر که می تواند منجر به نتایج دراماتیک (مثل تبدیل شدن دختر قربانی تجاوز به قاتل زنجیره ای) شود و بستری حقوقی که مرد را تحت حمایت خود می گیرد یک مثال گویا از مسئله نابرابری است.

اتفاق دوم مربوط است به جنایتی که در یکی از محلات پایین از نظر اقتصادی-اجتماعی رخ می دهد. در این مورد، هم بر اهمیت میزان قدرت هژمونیک پدرسالاری و هم بر اهمیت نحوه ی برساخت مردانگی بر مبنای مفهوم «ناموس» در محله مذکور تاکید خواهیم کرد. در این مورد یک زن به سبب اینکه شب هنگام به مغازه خواروبارفروشی محله رفته در خانه با خشونت شوهر خود مواجه شده، کتک می خورد و به پاسگاه پلیس پناه می برد. رئیس پاسگاه به خاطر آنکه مبادا اهالی محل با وی در بیفتند به جای حمایت از زن شاکی، شوهر و پدر او را به پاسگاه فرامی خواند و شوهر وی را به خاطر رفتارش سرزنش می کند. سپس زن مجددا به خانه می رود و همان طور که انتظار می رود دوباره کتک می خورد. موضوعی که در بالا با عنوان قدرت عمل به آن پرداختیم در اینجا مطرح می شود یعنی بر مبنای قانون رئیس پاسگاه باید از زن شاکی محافظت کند اما او به خاطر اینکه به «ناموس اهالی محل» و مردان محله لطمه ای نخورد در مواجهه با زن از کتک کاری های خود با همسرش مثال می آورد و زن شاکی را مجددا برای کتک خوردن راهی خانه می کند- این دقیقا همان هژمونی پدرسالارانه است. رئیس پلیس پاسگاه برای اینکه به گفتمان «زن از خانه نمی رود اگر برود باز نمی گردد» که در محله چیره است آسیبی نرسد هر کاری از دستش بر می آید انجام می دهد. زن پس از آنکه مجددا کتک می خورد از خانه فرار می کند ولی این بار به جای پلیس به زنی پناه می برد که خود از کسبه محله است و قصد دارد او را به خانه-های امن دولتی برای زنان ببرد (خانه هایی که به منظور پناه دادن به زنان رنج دیده از خشونت ایجاد شده اند). همسر زن از این موضوع آگاه می شود و در راه او را می کشد. مردان محله هم از ترس اینکه مبادا زن هایشان تحت تاثیر آن یکی زن کاسب در محله فکر فرار به سرشان بزند زن کاسب را در خیابان مورد ضرب و شتم قرار می دهند. مردان ساکن محله با این جمله که «اجازه نمی دهیم چنین چیزهایی خدشه ای به ناموس ما وارد کنند» به تمام اعمال خود مشروعیت می بخشند. در این مورد خشونت به کار رفته علیه زن که شب هنگام از خانه خارج شد و در نتیجه اتفاقاتی افتاد که توسط همسرش به قتل رسید در کل تحت عنوان «ناموس» شکل گرفت.

در قسمت ۷۹ این سریال یکی از فرآیندهای برساختن مردانگی موقعیتی است که در آن برای صحبت از «حرف های مردانه» به ادا، شخصیت زن سریال، اجازه هم نشینی با آن ها (مردان سریال) داده نمی-شود. همان طور که پیشتر ذکر شد، ادا به همراه ۵ شخصیت مرد دیگر در دفتر جنایی کار می کند و از نظر آن ها «زنی مثل مرد است» اما هر چقدر هم که آن ها بر این گفته تاکید کنند ادا در نهایت «مثل مرد» نیست و نمی تواند کاملاً در میان «جمع مردانه» آن ها بُر بخورد و یکی از آن جمع مردانه شود. به علاوه ادا در مقوله جنسیت اجتماعی نیز یک زن است. این وضعیت تنها برای ادا صدق نمی کند. اگر دقت شود ما از ۵ شخصیت مرد سریال صحبت کردیم اما مرد ششمی هم در کار است ولی به خاطر آنکه از طرف سایرین «به اندازه کافی» مرد محسوب نمی شد و اجازه ورود به جمع یا محفل رفیقانه سایر مردها را نداشت به نوعی در همان مقوله جنسیت اجتماعی می گنجید که ادا در آن بود و زمانی که سایر مردها می خواستند از «موضوعات عمیق» صحبت یا از ناسزاهای جنسیتی استفاده کنند مثل ادا از ورود به آن موقعیت ها منع می شد به عبارتی جودت و ادا هم جزئی از جمع مردان شاغل در دفتر جنایی بودند و هم نبودند. کل این قسمت از سریال در خانه آک بابا می گذرد و او، هایالت (شخصیت دیگر مرد) و جودت موضوع مربوط به قاتل بودن نازلی (معشوقه آک بابا) را از بهزاد چ پنهان می کنند. اهمیت این پنهان کاری در این است که به خاطر وجود جمع یا محفلی مردانه و پنج نفره آن ها هیچ گاه چیزی را از هم پنهان نمی کنند
مورد دیگر در رابطه با پذیرفته نشدن ادا در محفل مردانه همکاران مرد خود این است که یک شب در خانه آک بابا وقتی صحبت از موضوعی حساس و اصطلاحا «مردانه» می شود ادا سعی می کند آن ها را متقاعد کند که اجازه دهند تا در بینشان بماند زیرا او هم مثل آن ها در همان دفتر جنایی کار می کند و از الفاظ ناسزای آن ها ناراحت نمی شود اما باز هم در پاسخ می شنود که باید از آنجا برود و اگر خیلی مایل است از ماجرا مطلع شود هارون که در عین حال دوست پسر او نیز است می تواند بعدا برایش تعریف کند. این موقعیت نشان می دهد که از نظر آن مردان (که نماینده بخشی از فرهنگ مسلط در جامعه و مشخصا شهر آنکارا نیز هستند) همیشه موضوعاتی وجود دارد که نباید در حضور یک زن از آن ها صحبت به میان آورد. منشا این رفتار تمایزبخش بین جنسیت ها همان چیزی است که به واقع مردانگی نامیده می شود و از طرف دیگر مرزهای رفتار مردانه را تعیین و از آن محافظت می کند.

شخصیت زن دیگری به نام کمیسر سونا در سریال وجود دارد که نقش او در ارتباط با نابرابری های اجتماعی-حقوقی و خشونت علیه زنان است. سونا که رئیس شعبه مبارزه با مواد مخدر است خواهرش را پس از آنکه به وی تجاوز شد و به قتل رسید از دست داد. سونا که تحت تاثیر این اتفاق است مدام خواهر خود را به صورت زنده تصور می کند و برای آنکه عدالت را برای او به جا آورد تبدیل می شود به قاتلی زنجیره ای که پس از کشتن متجاوزان انگشتان شست آن ها را قطع می کند. زمانی که بهزاد قاتل زنجیره ای را که همان سوناست پیدا و سعی می کند او را دستگیر کند سونا در حال به قتل رساندن پدری است که به دختر خود تجاوز کرده بود. سونا او را می کشد و خود نیز خودکشی می-کند. پیش از خودکشی بین سونا و بهزاد دیالوگی پرمفهوم در می گیرد. بهزاد به او می گوید اینجوری می خواهی عدالت را اجرا کنی و سونا در جواب پاسخ می دهد که «تو برای زنان عدالت دیگری را سراغ داری؟ این کاری است که از دست من برمی آید در هفت سال گذشته جنایت های مربوط به زنان هزار و چهارصد برابر شده است». پیش به قتل رساندن مرد متجاوز و خودکشی کردن، بهزاد به سونا می گوید تو نمی خواهی این مرد را بکشی زیرا اگر قصد کشتن داشتی زودتر این کار را می کردی و سونا در جواب می گوید که «تنها پنج دقیقه بیشتر می خواستم زندگی کنم همانند تمام زنانی که کشته شدند». بعد از این دیالوگ سونا خودکشی می کند.

همان طور که در استدلال اصلی این نوشتار هم تأکید کردیم سناریوی این سریال تا حد زیادی با واقعیت اجتماعی ترکیه و مشخصا آنکارا در مورد نحوه نگرش به مردانگی و زنانگی و رفتارهای مرتبط با جنسیت های اجتماعی و نیز نابرابری های حقوقی ناشی از آن مطابقت دارد. به همین دلیل سریال بهزاد چ نمونه ی مناسبی است که می تواند نابرابری های جنسیتی اجتماعی-حقوقی، روابط اقتداری، گفتمان و رفتارهای برسازنده ی مردانگی و زنانگی به ما نشان دهد و بگوید نابرابری های جنسیتی حقوقی می تواند منجر به چه پیامدهای ناگواری شود.