تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

انسان شناسی تصویری

جی رابی ترجمه محمد تهامی نژاد

انسان شناسی تصویری ، منطقا از این عقیده ناشی می شود که فرهنگ از طریق نمادهای قابل رؤیت در اشاره ها ، مراسم ، آئین ها ،دست ساخت های موجود در محیط زیست طبیعی یا مصنوع ، آشکار می شود . فرهنگ همانست که در نمایش‌هایی دارای پیرنگ توسط بازیگران با لباسها و وسایل در دکورهایی ، خودش را می نمایاند . فرهنگ ، همان مستند نگاشت هایی است انسان در آن مشارکت دارد . اگر آدم می تواند فرهنگ را به بیند ، بنابر این پژوهشگران نیز باید قادر باشند تا فن آوری‌های سمعی وبصری را برای ثبت آنها به عنوان داده هایی قابل تحلیل و ارائه، در اختیار بگیرند. هرچند ریشه‌های انسان شناسی تصویری را از جنبه تاریخی می توان در فرضیات پوزیتیویستی یافت که میگوید هر واقعیت ابژکتیو ، قابل مشاهده هم هست . بیشتر نظریه پردازان فرهنگ معاصر ، بر ماهیت اجتماعی بودن واقعیت فرهنگی و تجربی بودن درک ما از هر فرهنگ ، تاکید می ورزند . رابطه آشکار بین این فرض که فرهنگ به صورت عینی قابل مشاهده است و این عقیده رایج در باره خنثی بودن ، شفافیت (۱) ، عینیتِ فن آوری های سمعی بصری وجود دارد . از یک منظر پوزیتیویستی ، واقعیت می تواند بدونِ محدودیت های خود آگاهیِ انسان ، بر روی فیلم به چنگ آورده شود . تصاویر ، شواهدی راستین فراهم می آورند و : منبع اطلاعات کاملا موثق و قابل اعتمادی هستند . با پذیرش چنین فرضیاتی ، به محض این که فن آوری ها دردسترس قرارگرفتند ، منطقا ، انسان شناس ها هم به مدد دوربین ، دست به پژوهش در آن نوع از داده‌های عینی زدند که می‌شد آن ها را در آرشیو ها نگهداشت و برای مطالعه در اختیار نسل های آینده قرار داد ( ادواردز ـ ۱۹۹۲ ).

اندیشه معاصر در باره ماهیت دانش فرهنگی و آنچه را که فیلم می تواند ثبت کند ، خیلی تجربی تر از تئوری پوزیتیویست است . در دنیای پس از پوزیتیویسم و پست مدرن ، دوربین ، مقید به فرهنگ شخص یا فردی است که در پس دستگاه قرار دارد . یعنی فیلم ها و عکس ها همواره به دو چیز توجه نشان میدهند : فرهنگِ افرادی که از آنها ، فیلم گرفته می شود و فرهنگ آنهایی که فیلم می گیرند . در نتیجه نقش تصویر در بازنماییِ ایدئولوژی‌، پیشنهاد شده است که انسان شناس ها تکنولوژی را به شیوه انعکاسی بکار برند . شیوه ای که بیننده را از هر گونه فرضیات نادرست درباره موثق بودن تصویری که می بیند ، جدا می سازد . ثانیا انسان شناس های تصویری ، در پی راهی باشند تا اختیار ( اتوریته) آنها را با مردمی که مورد مطالعه قرار می گیرند ، تقسیم کند.

عقلا ، دامنه انسان شناسی تصویری ، در تمام جنبه های قابل مشاهده فرهنگ از ارتباط غیر کلامی گرفته تا فضاهای مؤثرفرهنگی (۲) ، آداب و رسوم ، مراسم آئینی ، رقص و هنر و فرهنگ مادی ، گستره است .( استفاده فن‌آوری های سمعی و بصری در تحقیقات متنوع انسان شناسی جسمانی و باستان شناسی ، از این بحث خارج است) . هرچند انسان شناس های تصویری ، در تمام این حیطه ها، مشغول به کارند ، اما در این محدوده ، یک نظریه جامع و مورد قبول عام در باره انسان شناسیِ ارتباط سینمایی یا عکسی ، وجود ندارد . ( ورث ـ ۱۹۸۱) و با عنایت بر ماهیت پاره پاره بودن نظریه پردازیِ معاصر بعید بنظر می رسد که چنین نظریه یکپارچه‌ای هرگز مورد قبول همه نیز قرار بگیرد . ممکن است که حیطه و دامنهمورد نظر از جنبه عقلی ، بسیار وسیع بنماید اما در عمل و مقدمتا : انسان شناسی تصویری زیر سلطه علاقه به رسانه های تصویری( یعنی فیلم های اتنوگرافیک و عکس ها) در آمده که وسیله ارتباط وانتقال دانش انسان شناختی است . همچنین مطالعه نمود های تصویریِ فرهنگ که در مرحله بعد قرار دارد . انسان شناسی تصویری ، هرگز به جریان اصلیِ انسانشناسی، ملحق نشده است . برخی از انسان شناس ها ، از طریق اختصاص انسان شناسیِ تصویری به امر کمک آموزشی،آن را تحقیر می کنند . در نیمه دوم قرن بیستم ، هنوز خیلی مانده است تا مؤسسات انسان شناختی به نقش اساسیِ وسایل ارتباط جمعی در صورت بندیِ (۳) هویت فرهنگی اذعان کنند . در نتیجه ، انسان شناس های تصویری ، گاهی اوقات ، بیش از آن که با کار سایر انسان شناس های فرهنگی روبرو باشند ، خود را با تحقیق و تفحص تصویر سازان حرفه‌ای و دانشمندانِ سایر رشته های جامعه شناسی بصری ، مطالعات فرهنگی ، تئوری فیلم ، تاریخ عکاسی ، مطالعات رقص و نمایش و نظریه معماری ، روبرو می بینند .
مطالعه انسان شناسی تصاویر

مطالعه علمیِ عکس توسط نگارندگان تاریخ هنر ، به انحصار پژوهش و جستجوی آثار هنرمندان مهم و کشف کارهای ساده عکاسان محلی در آمده است . در دهه گذشته ] منظوردهه ۱۹۸۰ است [در رهیافتی اجتماعی به تاریخ عکس به عنوان یک دست ساز اجتماعی مورد توجه بود که معلوماتی در باره فرهنگِ به تصویر در آمده و فرهنگ عکاس ، ارائه می نمود . چنین مطالعاتی ، بیشتر روی بافت اجتماعیِ تولید و استفاده از تصاویر متمرکز است تا روی عکس به عنوان یک متن .

انسانشناسان تصویری با تحلیل های خودشان از فعالیت تاریخیِ عکاسی به عنوان یک رفتار فرهنگی (رابی ـ ۱۹۸۸) و مطالعه مردم نگاریِ فعالیت های ساده ای مثل عکس های غیر حرفه ای (۴) ، به این جنبش یاری رسانده اند . ( موسِلو ـ ۱۹۸۰) این مطالعات بر شرایط تولید و مصرف عکس پرتو افکنده اند ، به این نحو که معنی تصویربیشتر از آن که نهایی ( فیکس ) شده باشد ، می تواند امری قابل بحث باقی بماند . برای مثال عکس های ادوارد کورتیس ، دارای نظرگاه رمانتیک در باره بومیان آمریکایی است که می توان آنها را به عنوان کارهایی نژادپرستانه و اتنو سنتریک مورد انتقاد قرار داد ( لیمن ۱۹۸۲) در عین حال عکس های کورتیس ، از جنبه ارزش شان برای بومیان معاصر آمریکایی که می خواهند همان ها را برای دوباره سازی هویت فرهنگی شان بکار برند ، قابل بررسی است ( لیپارد ـ۱۹۹۲) .

در دهه ۱۹۴۰ تحلیل انسان شناختیِ فیلم ، تلویزیون و سایر تولیدات وسایل ارتباط جمعی با مطالعات گریگوری بیتسون ، مارگارت مید و رودا مترو ،آغاز شد . آنها به فرهنگ از راه دور متمرکز شدند و عناصر فرهنگیِ سینمای تجارتی از طریق تحلیل متن مورد تحقیق قرار گرفت ( بیتسون ، مید و مترو ۱۹۵۳) . از دهه ۱۹۸۰ دیگر کمتر توجهی به تولید کننده و متن وجود دارد و بیشتر روی نقش مخاطبان فیلم وتلویزیون در تولید معنا ، مطالعه می شود . دانشمندانی از رشته های مختلف از جمله مطالعات فرهنگی و ارتباطات ، اینک روش های مردمنگاری را در مطالعه نحوه انتخاب کانال توسط بینندگان غربی ، بکار می‌گیرند . به علاوه ، برخی مردمنگاران حتی روی تماشا و رسوخ تلویزیون در میان جماعات بومی ( مایکل ۱۹۸۷ ، کوتاک ۱۹۹۰) و فرایند‌های فرهنگی ای که در تولید برنامه های تلویزیونی در آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد ، به مطالعه پرداخته اند .( این تین تولی ـ ۱۹۸۴) همچنین ویلتون مارتینز ـ ۱۹۹۲ مطالعه سختی را در باره مشاهده فیلم های اتنو گرافیک توسط محصلین کالج ها در برنامه آموزش مردمشناسی شان ، انجام داد او دریافت : گرچه هدف دوره این بود که به شیوه زندگیِ سایر مردم احترام گذارده شود ، اما فیلم ها نگرش قوم محوری ( اتنو سنتریک ) محصلان را تقویت کرده بود .

عکاسی مردم نگاری

عکاسی مردمنگاری عملی بدون هیچگونه نظریه ساخته وپرداخته است . از سال ۱۸۹۰که عکاسی در فضای آزاد نسبتا به سهولت انجام گرفت ، بسیاری از انسان شناس هایی که در میدان تحقیق کار می کردند ، از مردمان مورد تحقیق خویش ،عکس گرفتند .برخی از آنها در میدان تحقیق ، از عکس به عنوان مشوق مصاحبه ، بهره جستند. کاربرد اولیه عکس هایی که در میدان تحقیق گرفته می شد این بود که یاور خاطره باشد . یادداشت هایی هم که سر صحنه برداشته می شد ، کمک می کرد تا خاطره رخداد رادر ذهن مردمنگار زنده سازد . برخی از تصاویر برای تزئین در انتشارات بکار رفتند ، به صورت اسلاید در سخنرانی ها و گاهی در نمایشگاهها استفاده شدند . هنگامی که کار پژوهش میدانی بپایان می رسد ، عکس ها به همراه یادداشت های پژوهش ، یا به موزه سپرده می شوند و یا در آرشیو خصوصیِ مؤلف بایگانی و معمولا فراموش می گردند . عکس هایی که به وسیله یک انسان شناس گرفته می شود ،در ظاهر شبیه همان عکس های غیر حرفه ای و یا تصاویر هنری ایست که توسط جهانگردان گرفته می شود . هیچ سبک عکاسی انسان شناختیِ قابل تشخیصی وجود ندارد . گرچه عکاسیِ مردمنگاری شباهت هایی با مستند دارد ، لیکن هدف زیبایی شناختی ویا سیاسیِ بیشتر تصاویر مستند ، آنها را از عکاسی مردم نگاری جدا می سازد . کتاب شخصیت بالی یایی نوشته بیتسون و مید (۱۹۴۲) و باغ های جنگ اثر گاردنر و هایدر (۱۹۶۸) از کوشش های استثنایی در چاپ یک مردمنگاری با عکس محسوب می شوند .مردم نگار‌های جامعه شناس مانند داگلاس هارپر و دیگران در انجمن بین المللی جامعه شناسیِ بصری‌، سنت مردمنگاری با عکس را دامن گستر می‌سازند . در دهه ۱۹۹۰ آزمایشِ فن آوری چند رسانه ای ـ فوق متنی ] متن رایانه ای[ دریچه امیدی را در تولیدِ اتنو گرافی های رایانه زاد ، بر روی آینده گشود که روش تازه ای در متن سازی و تجربه متفاوتی در یادگیریِ تجربیات فراهم خواهد آورد .

فیلم اتنو گرافیک

فیلم مردمنگاری تمایل بارز و حرفه ای در میان انسانشناسان تصویری است ، هیچ معیار مورد توافقی در باره تعریف این « گونه » وجود ندارد و فرض عمومی این است که چنین فیلمی ، مستندی در باره مردمان عجیب وغریبِ خارجی (۵) است . و به این وسیله بطور وسیع اصطلاح مردمنگاری را در مورد هر گزاره‌ای درباره فرهنگ ، بکار می‌برند . برخی دانشمندان ( از جمله هایدر ـ۱۹۷۶) معتقدندکه تمام فیلم ها ، اتنو گرافیک هستند ، در حالی که دیگران ( از جمله رابی ـ ۱۹۷۶) آرزو دارند تا این اصطلاح را به فیلم هایی که توسط انسان شناس ها یا به همراهیِ آنها تهیه شده‌، اطلاق کنند .ادبیات فیلم مردمنگاری به علت نداشتن یک ساختار مفهومیِ مناسب که انسان شناس‌ها بتوانند به مدد آن به نظریه پردازی در باره چگونگیِ انتقال دانش بپردازند ، با مشکل روبروست . چنین ناکامی ونگرانی ای ، در تمام مقالات مربوط به فیلم غیر داستانی ، وجود دارد . در نتیجه ، نویسندگان، تمام هم وغم خود را بر تخطئه ، تذکر ، راهنمایی وافسانه سرایی در باره نحوه ساختن فیلم می گذرانند . سایر موضوعات مورد بحث این هاهستند : معضل مفروض بین علم و هنر ، پرسش هایی درباره صحت و سقم ، انصاف و واقعیت ، مناسب بودن قراردادهای واقع گرایی مستند ، ارزش فیلم در آموزش انسان شناسی ، رابطه بین انسان شناس تصویری و نوشتاری، همکاری بین فیلمساز و انسان شناس و تولید بومیِ متن های بصری . نتیجتا پژوهش های نظری ، به این امر محدود می شوند که آیا فیلم مورد نظر ، واقعی ، صحیح ، کامل و یا حتی اتنو گرافیک هست یا نه . با فروریزیِ چهار چوب های پوزیتیویستی ، در انسان شناسی و فیلم مستند ، امکان آزمون تازه ای در باره خط مشی و ایدئولوژی فیلم های اتنو گرافیک فراهم آمد . فیلم مردمنگاری هم مانند مستند در معرض چند بحث نظریِ جدی قرار دارد . شاید در نتیجه نقد های نظریه پردازانی چون بیل نیکولز و چالشی که تولیدات بومی بر انگیخته اند ، انسانشناسان تصویری ، بصورتی روز افزون نیاز بوجود یک مبنای نظری مطمئن را احساس می کنند . نخستین فیلم‌های تک پرده ایِ مردم نگاری ، عبارت از اپیزود هایی یک برداشته از رفتارهای انسان و متفاوت از گزارش‌های تئاتری بودند . انسان شناس ها هم مثل هر کس دیگر ، شیفته فناوری و امیدوارِ فراهم آوردنِ یک شاهد راستین بودند . شاید فلیکس لوئی رینول ،نخستین انسان شناسی باشد که فیلم های تدوین نشده ( فوتیج )پژوهشی‌، تولید کرد و تمام آن مجموعه راسال ۱۹۰۰ تحت عنوان « دست ساخت های متحرک »از رفتار آدمی ، برای مطالعه و نمایش معرفی کرد . دانشمندان ، کاشفان ، حتی مدیران مستعمراتی ، فیلم هایی برای تحقیق و نمایش عمومی برداشتند که فن آوری ضعیف ، عدم آشنایی با ابزار و ابهام در مقاصد سازندگانشان ، استفاده از آنها را بسیار محدود می‌ساخت . قواعد فیلمسازی، سرانجام چنان رشد کرد که به صورت مانع در برابرنیاز های علمی ومفروض، برای اطلاعاتِ پژوهشی در آمد .تعارض بین قواعد زیبایی شناختیِ فیلمسازی و نیاز علمی برای اطلاعات پژوهشی سبب شد تا فیلم به عنوان یک وسیله تحلیلی ( آنالیتیک ) از حیز انتفاع بیفتد . فی المثل ، فیلمسازان ، علاقه داشتند تا حرکت را تکه تکه و درون فصل هایی ساختگی ، بازسازی کنند. که گاهی از نظر ارتباط زمانی ، با واقعه فیلمبرداری شده ، تفاوت پیدا می‌کند. برخی انسان شناس‌ها معتقدندکه از نظر علمی فقط نماهای تدوین نشده (فوتیج شات ) ‌، در سطح چشم و با کمترین حرکت دوربین و با زمانی که درست همان اندازه زمان رخداد باشد ، قابل استفاده است. اعتقاد بر این بود که راهبردهایی در خور فیلم داستانی ، بین انسان شناس ها و فیلمسازان حرفه ای مانع ، بوجود می آورد . این فرضیات ابتدائی ، در باره تفاوت بین هنر فیلم و علم انسان شناسی ، به تدریج جای خود را به مفهوم « فیلم به عنوان یک ارتباط مبتنی بر فرهنگ » می سپارد که در انواع گفتمان ها ( در هر مبحثی) قابل استفاده است . فقدان روشی برای بیرون کشیدن اطلاعات تحقیقی در باره رفتار فرهنگی از فیلم فوتیج ، به بازداشتن استفاده از دوربین به عنوان وسیله تحقیقی، می انجامد . در دهه ۱۹۳۰ مید و بیتسون ، اندیشه های رینول را گسترش دادند . نتیجه پژوهش میدانی آنها فیلم های توزیع شده ای چون « شستشوی بچه در سه فرهنگ » ( ۱۹۴۱) است . برنامه چنان طراحی شده بود که اطلاعات بدست آمده قابل دسترس برای سایر دانشمندان باشد . سنت پژوهشِ رفتار گروهی که آنها مشوق اش بودند ، در پژوهش های کورئو متریک آلن لوماکس در باره رقص به عنوان یک رفتار گروهی ، تداوم یافت . در حالی که ری بردویستل (۱۹۷۰) و ادوارد هال ( ۱۹۵۹) مطالعه سینمایی حرکت بدن و استفاده از فضا به عنوان ارتباطات مبتنی بر فرهنگ را پیشنهاد کردند و مردمشناسان متخصص رقص ها ، اغلب ویدیو یا دوربین سینمایی بکار می‌برند، میکرو آنالیز رفتار هایی که به فیلم در آمده است ، بیشتر از آن که مورد توجه انسان شناس ها باشد ،برای روانشاسان اجتماعی مثل پل اکمن ، جذاب بوده است .

مؤسسه تحقیقات فیلم های علمی در دهه ۱۹۵۰ اجرای طرح دانشنامه سینمایی اش را در گوتینگن ، آغاز کرد. این مؤسسه دارای یک آرشیو ومرکز مطالعه رفتارهای به تصویر در آمده بود .تشکیلات مشابهی تحت عنوان آرشیو فیلم مطالعات انسانی در انستیتوی اسمیتسونیان واشنگتن دی سی دایر گردید . گرچه از جنبه تئوریک ، اندیشه کسب معلومات پژوهشی در باره فرهنگ بوسیله دوربین ، امکان پذیر است اما تعداد اندکی از انسان شناس ها ، عملا به مطالعه فوتیج که توسط افراد دیگر گرفته شده ، اقدام کرده اند . برخی از مردمان بومی ، فیلم فوتیج هایی را از زندگی های آئینیِ فرهنگ خویش تهیه کرده ا ند که در آرشیو ها به امید این که روزی به تجدید حیات سنت های کهن شان بیانجامد خاک می خورد . تهیه فیلم های مردمنگاری برای آموزش و سرگرمی دردهه ۱۹۲۰ به عنوان بخشی از یک جنبش عمومیِ تهیه فیلمهای آموزشی ، آغاز شد . پیش از آن فیلمهایی از مردمان سرزمینهای غریب ، به منظور تجارتی و گاه با همکاری انسان شناس ها تهیه می شد و به عنوان موضوعات بر گزیده کوتاه ، در سینماها بنمایش در می آمد . برای مثال برادران پاته ، هنگام ساختن فیلم مردم و آداب ورسوم جهانیان ( در سال ۱۹۲۸) خواهان یاریِ گروه انسان شناسیِ هاروارد بودند.

کوشش های اولیه‌ای برای ارائه زندگی های بومی از طریق فیلم های بلند سینمایی که در محلِ واقعی ، فیلمبرداری شده‌است ، وجود دارد . فیلم در سرزمین شکارچیان سر( ساخته ادوارد کورتیس ـ ۱۹۱۴) حماسه‌ای رمانتیک از قبیله کاواکیوتل در بریتیش کلمبیا ست . فیلم از جنبه فروش شکست خورد اما پیش زمینه ای برای نانوک شمال اثر رابرت فلاهرتی (۱۹۲۲)محسوب شد . نانوک ، پرتره ای از یک خانواده اینویی ( اسکیمو ) در منطقه خلیج هودسون کانادا در تقابل با محیط زیست دشوار است . موفقیت جهانی نانوک ، پارامونت پیکچرز را تشویق کرد تا دومین فیلم فلاهرتی یعنی موآنا ( ۱۹۲۶) را سرمایه گذاری کند . و فیلم علف مریان کوپر و ارنست شودزاک (۱۹۲۶) را توزیع نماید که مطالعه کوچ سالیانه ایل بختیاری در ایران است . گرچه دنیای آکادمیک روی هم رفته این فیلمها را نادیده گرفت ، اما هالیود در فیلم هایی که در مناطق غریب و با حضور مردمان بومی ساخته می شد ، بوی پول را حس کرد . با وجود این ، روند کارِ استودیو های بزرگ ، اساسا قابل مقایسه با مردمنگاری نبود . هنگامی که کوپر وشودزاک ، برای فیلمبرداریِ چانگ به سیام ( تایلند ) سفر کردند ، یک فیلمنامه تصویب شده به همراه داشتند که متضمنِ پیش فرض های تهیه کننده اجرایی و منطبق با مدل های عامیانه و مشهوری بود که در غرب، از زندگیِ مردمان سرزمین های دور وغریب ، وجود داشت . هالیود ، شروع کرد به گسترش سنت «درام های پرماجرا » ی آسیایی ، آفریقایی و جزایر دریای جنوب ،که کلی با کار انسانشناختی فرق داشت . درفیلم دشمن خاموش : حماسه بومیان آمریکا (۱۹۳۰) کارگردان فیلم اچ . پی . کارور ، برای ارائه داستان یک جنگجوی اوجیبوی (۶) ، از مردمان بومی ، استفاده کرد . فیلم ، با رئیس خرقه زرد ، یعنی بازیگر اصلی ، آغاز می شود که لباسی سراسر سرخپوستی بر تن دارد و مستقیم رو بدوربین تماشاگران را مورد خطاب قرار میدهد که : «این داستانِ مردمان من است … هر آنچه را اینجا می بینید، واقعی است . هنگامی که به پرده می نگرید ، به ما به عنوان بازیگر نگاه نکنید . ما سرخپوستانی هستیم که زندگیِ گذشته خود را باز می آفرینیم ». هرگز فیلمی ، قبل یا بعد از دشمن خاموش ، چنین موثق نبوده است . ظهور صدا ، سبب شد تا صنعت سینما ، بدرون استودیو برود و تا دهه ۱۹۷۰ تولید فیلم های پرماجرا در باره فرهنگهای غریب و در همان فضا های واقعی اش ، متوقف شد . مخاطبان ، به مدت چهل سال ، از طریق فیلم های عقب افتاده تارزان ( که آفریقایی های آمریکا را به عنوان افراد بومی ، مورد استفاده قرار می داد ) و فیلمهای کابویی ( که مکزیکی های آمریکا را برای نقش سرخپوستان به استخدام در می آورد )، چیزهایی در باره « دیگرانِ غریب » ، فرا می گرفتند . به خاطر محبوبیت این دسته از فیلم ها ، فیلمسازان انسان شناس ، هنوز که هنوز است مجبورند مخاطبان خود را از اشتباه در آورند . چون مخاطب ،هنگام مشاهده فیلم هایی در باره فرهنگهای غریبه ، همچنان انتظار دارد که شاهد مردمان آدمخوار ، شکارچیان سر و سایر کلیشه های وحشی گری باشد . در دهه های ۱۹۲۰ و۱۹۳۰ تعداد اندکی فیلم های مردم نگاری با یا توسط انسان شناسها ساخته شد . غیاب سریع مردمان بومی و آداب وسنن روستائیان غرب، سبب ارائه چند طرح فیلم مردمنگاریِ نجات بخش شد برای مثال بنیادHeye یک مجموعه فیلم در باره بومیان آمریکا را حمایت کرد که توسط اوون کتل ، و باهمراهی فردریک هاج درفاصله سال های۱۹۱۲ تا ۱۹۲۷ تهیه شد و پروژه مشابهی برای نجات سنت های اروپایی طراحی شد که انگیزه اش بیشتر از نیاز به مطالعه انسان شناختی ، ناشی از حس غرور ملی بود . قبل از جنگ جهانی دوم ، بیشتر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی ، دارای دپارتمان های فولکلور بودند و صد ها فیلم کوتاه تهیه کردند که بیشترشان در باره روستائیانی بود که در لباس های رنگین ، می‌رقصیدند . در کشورهای ] سابقا [ مستعمره ای مانند هندوستان ، اداراتی مثل پژوهش انسان شناختی ، واحد فیلم و تلویزیون دولتی ، یک سنت ضعیف، در باره ثبت تصویرِ جوامع بومی بوجود آوردند . این کار ، به خاطر پژوهش ، تبلیغ ، حمایت های توسعه ای، فعالیت های سازندگیِ ملی ، صورت گرفت . این فیلم ها در فیلم خانه ها و برخی موزه های بزرگتر مشاهده می شد و به ندرت تا دهه ۱۹۵۰ در کلاس های دانشکده ها هم بنمایش درمی آمدند . بعد از جنگ جهانی دوم فعالیتی عظیم ، توسط انسان شناسها آغاز شد. در سال ۱۹۵۲ توجه کافی برای شکل بخشی به کمیته بین المللی فیلم انسان شناختی و جامعه شناختی وابسته به سازمان آموزشی ، علمی و فرهنگیِ سازمان ملل ( یونسکو) مبذول گردید . جشنواره دی پوپولی در فلورانس ، کنفرانس انسان شناسی تصویری در فیلادلفیا، سینما دورئل،در پاریس ، جشنواره فیلم مارگارت مید در نیویورک و در سال های ۱۹۶۰، ۱۹۷۰ و۱۹۸۰ برای تشویق و رشد سینمای انسان شناختی ، جشنواره فیلمهای مردمنگاری در مؤسسه سلطنتیِ انسانشناسی در منچستر ، سازمان یافت . هرساله ، جلسات ، جشنواره ها و گرد هم آیی هایی بر پا میشود که گواه بر علاقهروز افزون به انسان شناسی تصویر است . اینک سه فصلنامه منحصر به این موضوع منتشر می شود که عبارتند از:مطالعاتی در ارتباطات بصری (۱۹۷۴ـ ۱۹۸۵ ) انسان شناسی تصویری (۱۹۸۷ـ ) که با نشریات کمیسیون بین المللی انسان شناسی تصویری و مرور وبررسی انسان شناسی تصویری ، همراه است و یک نشریه متعلق به انجمن انسان شناسیِ تصویری.

اخیرا برنامه مطالعات پیشرفته در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ، دانشگاه نیویورک ودانشگاه تمپل در ایالات متحده و دانشگاه منچستر درانگلیس برپا شده است .تعداد زیادی از مؤسسات نیز تک دوره هایی بر گزار می کنند . تعدادی فیلم مردمنگاری تحسین برانگیز در دو دهه ۱۹۵۰ و۱۹۶۰ توسط موسسه های مختلف در آمریکا تهیه شد که در کنار تماشاگران فیلم های مستند ، دانشگاهیان را هدف قرار داده بود : شکارچیان (۱۹۵۸) نخستین فیلم اتنوگرافیک آمریکای شمالی ، توجه جهانیان را بخود جلب کرد . این فیلم داستان تعدادی از شکارچیان و گرد آورندگان غذاست که در صحرای کالاهاری، زندگی میکنند. شکارچیان ، دنباله همان مضمون فیلم نانوک یعنی تلاش و مبارزه انسان با طبیعت خشن برای بدست آوردن قوت لایموت است . شکارچیان ، بخشی از سی سال مطالعه سینماییِ جان مارشال در باره قبیله سن ( بوشمن های ) آفریقای جنوبی است . او تعداد زیادی فیلم های آفریقایی و در شمال آمریکا ساخته است . از جمله N’ai (1980) که داستانی تاریخی در باره زنان قبیلهsan است که از تلویزیون عمومی آمریکا ، پخش شد . از اواخر دهه ۱۹۸۰ مارشال ، نقش خود رابه عنوان فیلمساز با نقش یک فعال اجتماعی عوض کرد . در این وضعیت ، او به مردمان سن کمک کرد تا در جریان تولید فیلمش، هویت فرهنگی و اقتصادی خود را به منصه ظهور در آورند.

در سال ۱۹۶۴ گاردنر ، همکار سابق مارشال در مرکز مطالعه فیلم در دانشگاه هاروارد ، پرندگان مرده را که مطالعه جنگ آئینی در میان قبایل دنی ( ساکن گینه نو ) است بنمایش در آورد . فیلم از دل پروژه ای در آمد که در آن مردمنگارها ، یک داستان نویس و یک فیلمساز ، هرکدام یک فرهنگ را توصیف می کردند و به مخاطب اجازه میدادند تا کارهای ارائه شده را مقایسه کند . گاردنر بعدا فیلم هایی در آفریقای شرقی ، هند و آمریکایجنوبی ساخت و به تاسیس برنامه فیلم اتنوگرافی که بعدا به جامعه ارتباطات تصویریِ انسانشناسی تغییر نام داد و اینک به نام جامعه انسان شناسیِ تصویری ، معروف است ، یاری رساند . فیلمهای گاردنر ، منبع مجادله های دائمی هستند ، زیرا سبک خاطره انگیز او برای تنی چنداز انسان شناس ها روی هم رفته ، تلویحی وغیر صریح بنظر می رسد.

تیموتی اش مدیر سابق مرکز انسان شناسی تصویری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ، با انسان شناس ، ناپلئون چاینون برای تولید یک مجموعه فیلم های عامه پسند در باره اقوام یانومامو در ونزوئلا همکاری کرد . از آن جمله است ضیافت ( ۱۹۶۸) جنگ تبر (۱۹۷۱) و مردی به نام زنبور (۱۹۷۲) . فیلمها در کنار مردمنگاری های مکتوب و راهنمای مطالعه ، برای درس انسانشناسی فرهنگیِ دانشجویان دوره لیسانس ، طراحی شده بود . اش که به اتفاق همسرش پتسی ، کار میکند ،علاقه اش را به همکاری در تولید فیلم با جیمز فاکس در فیلم آب( جوی) کلمات (۱۹۸۳) در اندونزی و با لینداکرنر ، در بالی در ساختن رها سازیِ ارواح ( ۱۹۹۰) پی گرفت .

کار پیشتازانه ژان روش ، انسانشناس ـ فیلمساز ، در موزه انسان شناسی ، نیرو و حرکت تازه ای به این حیطه در اروپا بخشید و توجه دانشگاهیان و سینما گران را به موضوع جلب کرد . در اوایل دهه ۱۹۶۰ پیشرفت های فنی سبب شد که حتی یک گروه کوچک قادر باشند تا فیلمهایی با صدای همزمان ، در محل وقوع رخداد ( لوکیشن ) بسازند . تجهیزات ، فیلمسازان را ترغیب کرد تا رویدادها ووقایعی را به عنوان ناظران بی طرف ضبط کنند . هدف اولیه این بود که آنها عملی راکه در برابر شان رخ می نماید ، چندان تحت تاثیر قرار ندهند . روش ، رهیافت متضادی را برگزید . وی احساس می‌کرد ، حضور دوربین سبب سازِ نوعی خلسهسینمایی خواهد شد که در طی آن، افراد مور مطالعه ، فرهنگ خویش را آشکار خواهند ساخت . وقایع نگاری یک تابستان (۱۹۶۱) به همراه ادگار مورن، جامعه شناس ، تهیه شد و نخستین فیلم سینما وریته بود که اندیشه های فلاهرتی را با ایده‌های نظریه‌پرداز و فیلمساز شوروی ژیگا ورتوف در هم ادغام کرد . روش ، برای برخوردهای فی البداهه دوربین را به خیابان‌های پاریس کشاند . جایی که فرایند فیلمسازی ، اغلب به صورت بخشی ازخود فیلم در می آمد و فیلمسازان و تجهیزاتشان درقلب تصویر ، دیده می شدند . کسانی که از آنها فیلم گرفته می شد ، به صورت همکار در می آمدند. حتی در مباحثات فیلمبرداری ، مشارکت داشتند و به نوبت در آخرین مرحله از تولید فیلم ، همکاری کردند . فیلم وقایع نگاری … نشانگر ظهور تجهیزات ۱۶ میلیمتری وصدای سرصحنه است. ابزاری که مشارکت جوییِ مدرن و سبک مستند مشاهده‌ای را امکان پذیر ساخت . تاثیر کارهای روش ، بلافاصله درفیلم های موج نوی فرانسه ، ازجمله کریس مارکر ، ژان لوک گدار و بعدا در میان مستند سازان و فیلمسازان قوم نگار ، ظاهر شد . روش ، به مدت چهل سال رهیافت همکارانه اش در فیلمهایی که با آفریقای غربی ها ساخت ، به پیش برد . برخی از نخستین کوشش های او از جمله اربابان دیوانه (۱۹۵۵) توسط برخی افراد به عنوان اتنو سنتریک ، مورد انتقاد قرار گرفت، زیرا بنظر آنان ، روش بر جنبه های عجیب وغریب ، تاکید بیش از حد مبذول داشته بود. اما دیگران ، اربابان دیوانه را به عنوان یک متن بی چون وچرای سوررئالیست ، تحسین کردند. روش می خواست یک انسان شناسیِ مشارکتی بوجود بیاورد که در چنین کاری ، افرادِ مقابل دوربین ، با کارگردان، در قدرت سهیم باشند . این فکر در فیلم های به اصطلاح مردمنگاری علمی ـ تخیلی ِ (۸) او مثل یوز پلنگ (۱۹۶۵) و petit a petit ( 1968) و بانوی آب (۱۹۹۲) به اوج رسید . کوشش او درابداع فیلمسازیِ مشارکتی در پروژه فیلم میراث آلاسکا که توسط سارا اِلدِر و لئونارد کامرلینگ به اجرا در آمد ، بازتاب یافت . از اوایل سال های ۱۹۷۰ ، این گروه بیش از بیست فیلم از اجتماعات انسانی ساختند . از جمله در فیلمهایی چون طبل های زمستان ( ۱۹۸۸) افراد مورد فیلمبرداری از مفهوم تا اجرا ، نقش فعال ایفا می‌کردند .

با فرض بر این که در دنیای پس ازمدرن و بعد از استعمار ، تغییراتی در قدرت و آگاهی، حاصل آمده است، برخی معتقدند که د قرن بیست ویکم ، تنها آن دسته از فیلمهای مردمنگاری باید تولید شود که از یک همکاری فعال و تقسیم قدرت بین فیلمسازانِ مردم نگار و افراد مورد مطالعه فیلمهایشان ناشی شده باشند . آرزوی روش ، برای این که ما دنیا را از چشمان یک بومی به بینیم ، توسط سول ورث و جان آدر، در پروژه فیلم ناواهو ، تجلی یافت . در این طرح ، فن فیلمسازی ، بدون ایدئولوژی رایج غربی به سرخ پوستان آموزش داده شد ( ورث و آدر ـ ۱۹۷۲) . پروژه ورث و آدر ، بخشی از یک جنبش عمومی تر در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بود که طی آن تولید را به جانب افرادی که پیش از آن بطور سنتی سوژه فیلم ها بودند ، توسعه و سوق داد.

فکر مردمنگاری انعکاسی ( رفلکسیو) که فعالانه مشارکت افرادی را که مورد مطالعه قرار می گیرند خواستار است و آشکارا ، به تمجید نقش مردمنگار در ساختن تصویر فرهنگی ، می پردازد ، بازتاب توجه رو به رشد انسانشناس ها و فیلم مستند سازانی بود که در باره اخلاق و سیاست فیلم ساختن از امور واقعی ، بیان می شد. از طریق کوشش های افرادی چون وینسنته کارالی در برزیل ( دهه ۱۹۸۰) ، اریک مایکل در استرالیا (۱۹۸۷) و ترنس ترنر در برزیل (۱۹۹۲) افرادی شروع کردند به تولید ویدیو تیپ های خودشان وبه این ترتیب ، دوباره ، امکان نگاه جدید به جهان را میسر ساختند.

ارزش های آموزشیِ فیلم مردمنگاری ، در دو طرح بزرگ ، به اجرا در آمده است اولی اش به نام یک دوره مطالعه : انسان ، برنامه ای آموزشی با رسانه های مختلط بود که توسط شرکت گسترش آموزش نیوتن ، در ماساچوستز و تحت راهنمایی اسن بلیکچی انسان شناس کانادایی و دیگران به نتیجه رسید . فیلم هایی در باره زندگیِ اسکیموی نتسیلیک ، اساسا برای استفاده در دبیرستان ها ، ساخته شد که برای استفاده در سطوح دانشگاهی ، نسخه ویژه تلویزیون ( اسکیمو برای بقای زندگی می جنگد ) و یک مجموعه فیلم برای کودکان کانادایی در مقطع پیش دبستانی ، ساخته شد . هر چند انسان ، بدون شک ، بلند پروازانه ترین طرح آموزش مردمنگاری است ، اما توسط روزنامه نگاران و سیاستمداران محافظه کار در ایالات متحده مورد استقبال قرار نگرفت، زیرا این برنامه آموزشی ، بدلیل این که نسبیت گرایی فرهنگی را آموزش می داد مخالف نظر دولت آمریکا ، فرض شد . پروژه دوم تحت عنوان چهره های فرهنگ توسط یک گروه از فیلمسازان ، انسان شناس ها و تهیه کنندگان تلویزیون در اورنج کاست کالج ، واقع در کالیفرنیا ، به عنوان یک برنامه مقدماتی انسان شناسی ـ فرهنگی و برای پخش از یک تلویزیون محلی، طراحی شد و از جنبه اعتباری ، در کانون های محلی ِ دانشجویی بنمایش در آمد . هر کدام از فیلم های بنمایش در آمده ، از فوتیج های فیلمبرداری شده در یانومامو ، سن ، آوارا و جاهای دیگر ، اخذ و کلا مکمل کتابهای مورد نظر بود .

در حالی که بیشتر فیلمسازان مردمنگاری در اروپا و آمریکای شمالی برای فیلمبرداری از مردمان سرزمین های غریب ، به نقاط دور سفر می کنند ، سفید پوستان استرالیا از حدود سال ۱۹۰۰ از مردمان بومی کشورشان فیلم ساخته اند . همچنین یک گروه سازمان یافته انگلیسی به نام « گروه اکتشافیِ تورس استریت » به خاطر این که نخستین دسته اکتشافی در نوع خود است که مردمنگارش درسال ۱۸۹۸ یک دوربین فیلمبرداری در صحنه تحقیق همراه خودش داشته، مشهور است . واحد فیلم کشور های مشترک المنافع استرالیا که بعدا فیلم استرالیا نام گرفت ، این امکان را برای ایان دانلپ فراهم آورد تا یک برنامه طولانی مدت فیلمبرداری از جمله مجموعه مردمان صحرای غرب استرالیا را به اجرا در آورد .

مؤسسه استرالیاییِ مطالعات مردمان بومی ، یک فیلمساز مردمنگار ، به استخدام در آورد. و راجر سندال ، در حد امکانات ، تعدادی فیلم در باره زندگی آئینی مردمان بومی فراهم آورد . از آن جمله است: مراسم The Mulga see ( 1969) . از اواخر دهه ۱۹۸۰ نمایش عمومیِ برخی از این فیلم ها به خاطر کیفیت راز آلود برخی اعمال آئینی با ممنوعیت روبروست . دیوید و جودیت مک دوگال در سال های ۱۹۸۰ به عنوان فیلمساز تمام وقت مؤسسه مشغول بکار شدند و از آنها سه فیلم ثبت شده است : مکالمات ترکانا و راه لورنگ (۱۹۷۹) همچنین شترهای جشن (۱۹۸۱) که بصورتی بارز در شیوه مشاهده ای ساخته شده و نه تنها سینما گران بلکه توجه انسان شناس ها را نیز بخود جلب کرد .

اینک تلویزیون ، به عنوان یک منبع مهم برای کمک به فعالیت تولید فیلم مردمنگاری در آمده است. مجموعه های چندین قسمته جهان رو به نابودی در تلویزیون گرانادای انگلستان ، یک سنت همکاری مفید و پر ثمر بین مردمنگارانِ میدانی و فیلمسازها بوجود آورد که به تولید فیلم هایی چون آخرین کیویی وا اثر برایان موزر (۱۹۷۱) منجر شد که در شرق کلمبیا فیلمبرداری شده است. توجه گرانادا به فیلم اتنوگرافیک ، سبب شد تا به عنوان بزرگترین حامی برنامه دانشگاه منچستر در تولید فیلم اتنو گرافیک در آید .طرح انسانشناختیِ تلویزیون بی‌بی‌سی ، شامل مجموعه ارزش های اسمی بود که با همکاری مؤ سسه سلطنتی انسانشناسی و ] تلویزیون کابلیِ‌[ ورلدز اپارت ، تهیه شد که تهیه کنندگان مجموعه : کریس کیورلینگ و ملیسا للولین ـ دیویس بویژه در فیلم جنوب شرقیِ نوبا ( به سال ۱۹۸۳) شیوه فیلمبرداری ِ لنی رایفنشتال ، را می آزمایند . در ایالات متحده ، فیلم اودیسه روی آنتن رفت . اودیسه برنامه ای بود که تمام جنبه های انسان شناسی را پوشش می داد . به همین نحو « انسان » محصول تلویزیون نیپون تی وی ، که توسط جونیچی اوشیاما تهیه شد ، در میان مهمترین برنامه های عامه پسند و محبوب در ژاپن جای گرفت . تلویزیون ها در بسیاری از نقاط جهان ، مجموعه هایی را برای استفاده مدارس و کالج ها برنامه ریزی میکنند وسبب رشد منابع فیلم انسان شناختی می شوند. نتیجه

انسانشناسی ، یک نظام نوشتاری است (۹). شاید بدلیل بد گمانی نسبت به عدم قابلیت تصویر ، برای انتقال مفاهیم انتزاعی، تمایلی به نادیده انگاشتن جهان سینمایی ـ تصویری ، وجود داشته‌است . زیرا پژوهشگر ، هنگامی که در گیر کار اتنو گرافی می‌شود ، باید تجربه پیچیده کار میدانی را به کلمات برگرداند و در دفتری بنویسد ، سپس آن کلمات را به کلماتی دیگر بر گرداند که بر آمده از شیوه های تحلیلی و نظری است . این رهیافتِ سخن محور(۱۰) برای درک یا فهم ، نافیِ بسیاری از تجربیات چند حسی (۱۱) برای شناخت یک فرهنگ دیگر است. امید انسان شناسی تصویری این است که شیوه متفاوتی رابرای درک فرهنگ فراهم آورد، درکی که از طریق لنز ، حاصل شده باشد .

به نقل از

Ruby, jay

۱۹۹۶ visual anthropology

Encyclopedia of Cultural Anthropology,

David Levinson and Melvin Ember, editors. New York: Henry Holt and Company, vol. 4:1345-1351.

دانشنامه انسان شناسی فرهنگی

ویراستاران : دیوید لوینسون و ملوین اِمبِر چاپ هنری هولت و شریک ، نیویورک ۱۹۹۶ جلد ۴ صفحات ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۱

پی نوشت

۱ـ ترانسپارانسی

۲- built environment فضاهای فرهنگیِ دست ساز بشر

۳ـ فرماسیون

۴‌ـ snapshot

۵ـ exotic غریب

۶ـ ojibway مردمان ساکن در حوالی دریاچه سوپریور

۷ ـpopular

۸‌- ethnographic science – fiction films

۹ـ مبحثی که ۱۲ سال بعد در مقاله دیوید مک دوگال در دانشنامه فیلم مستند نیز صریحتر ، مورد پرسش قرار گرفته است .

۱۰‌ـ logo – centric برتر دانستن سخن ، زبان و متن نوشتاری

۱۱ـ multi – sensory