تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

مقالات قدیمی: تئاتر گیلان و بازیابی چهره انسانی آن (۱۳۶۹)

تاریخ نمایش در گیلان (از آغاز تا سال ۱۳۳۲)

فریدون نوزاد

رشت، نشر گیلکان، ۱۳۶۸ [۲۰] +۳۳۲ص.

پژوهش قلمرو شناخت ارزشهاست. و پژوهشگر، انسان اندیشمندیست که با اتکاء به اسناد و مدارک و نیز روش‌ شناسی علمی، ضمن تجزیه عناصر مورد پژوهش، تحلیل رویدادهائی از قلمرو کار خویش را به جامعه عرضه می­دارد.

هنر نیز همچون دیگر دانشهای بشری، در قلمرو پژوهش، هستی خود را در روند تاریخی باز می­شناسند. این حرکت زمینه را جهت شناخت تجربه­‌های نو و جهانی همگام با نیازهای بومی جامعه و سیر و سلوک تاریخی آن، آماده می­سازد.

هنر تئاتر نیز، در کنار کار خلاق –نویسندگی، کارگردانی، طراحی، بازیگری، صحنه ­آرایی و . . .- احتیاج مبرم به کارهای پژوهشی در هر یک از شاخه­‌های مربوط به خود دارد. تجربه­‌های جهانی در این قلمرو موید این امر است. چرا که دستاوردهای پژوهشی و در پس آن نقد نویسی عالمانه، توانسته شناخت عمیقی نسبت به آثار نمایشی بزرگ دنیا در دسترس علاقمندان این رشته قرار دهد. اینجا بی­مناسبت نخواهد بود که بگویم پژوهش، لازمه رشد هنر تئاتر در کشور ماست.

در ایران، در قلمرو شعر، به لحاظ قدمت تاریخی آن، و نیز داستان­‌نویسی – که نطفهٔ امروزینش از دوران مشروطیت بسته شده – دستاوردهای پژوهشی نسبتا غنی بجا مانده است ولی هنر تئاتر، در تمامی شاخه­‌هایش، از این موهبت به دور مانده است.

متاسفانه در ایران تا امروز هنوز یک متن پژوهشی تمام عیار با روش شناسی علمی از آثار یک نویسنده تئاتری در دست نداریم – اینجا قصد به هیچ‌­وجه کوچک شمردن کارهای کسانی نیست که در این راه زحمت کشیده‌اند و جزو پییشگامان نیز بوده‌­اند – در این وجیزه قصد این نیست که ریشه­‌های این عقب­ماندگی را مورد مطالعه قرار دهیم. ولی انتشار تاریخ گیلان تا سال ۱۳۳۲ ضرورت این مساله را مورد تاکید قرار می­دهد که اسناد و مدارک مدخلی است برای هر کار پژوهشی. بدون اسناد، هیچ مجهولی، معلوم نمی­شود. و تئاتر نیز از این قلمرو جدا نیست. امروزه هنوز جامعهٔ تئاتری ایران فاقد تاریخ مدون تئاتر ایران است. به راستی چرا؟

اطلاعات پراکنده‌ای از سالهای دور و نزدیک درباره فعالیت­های نمایشی در دست است. در سالهای اخیر نیز کوشش‌های بسیاری صورت گرفته تا گوشه­هایی از گذشتهٔ تئاتر این کشور مورد مطالعه و پژوهش قرار گیرد. نمونه بارز این تلاشها را می­توان در فصلنامهٔ تئاتر دید. ولی سؤال اینجاست که آیا این فعالیت­های پراکنده که در برگیرنده فعالیتهای کامل منطقه‌­ای هم نیست، نتیجه‌­اش می­تواند تدوین تاریخ تئاتر ایران باشد؟

برای پژوهشهای تئاتری، قبل از هرچیز نیاز به مرکز اسناد و مدارکی است که برنامهٔ منسجمی جهت گردآوری اطلاعات و پژوهش داشته باشد. این مرکز در اقدام اول خود باید تمامی مدارک را گردآوری و طبقه­‌بندی کند. در گوشه و کنار کشورمان اسناد و مدارک پراکنده­‌ای وجود دارد که با گذشت زمان خطر نابودی آنها حتمی است – کتاب تاریخ نمایش در گیلان بخشی از این واقعیت تلخ را به ما گوشزد می­کند- باید اسناد، گردآوری و طبقه‌­بندی شود و با تاسیس بانک اطلاعاتی تئاتر، مواد مورد نیاز پژوهشگران را آماده ساخت .

ارزش آثاری همچون تاریخ نمایش در گیلان دقیقا از این زاویه مورد توجه است. این اثر حاصل تلاش چندین سالهٔ فریدون نوزاد نمایشنامه­‌نویس، کارگردان و بازیگر پیشین تئاتر گیلان است که توسط نشر گیلکان با چاپ مناسبی در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.

روش تدوین این اثر، مصاحبه، خاطره‌­نویسی و استفاده از منابع مطبوعاتی است و بالطبع در این راه پزوهشگر بیشتر از اسناد و مدارکی سود جسته که خود آنرا در اختیار داشته است و نیز به لحاظ تاریخی، این اسناد اغلب شامل دورانی می­شود که نویسنده خود در تولید آثار نمایشی در گیلان به عنوان یک هنرمند، حضور فعال داشته است.

تاریخ نمایش در گیلان به دو بخش تقسیم شده است:

بخش اول شامل تاریخ تئاتر گیلان از آغاز تا سال ۱۳۲۰ و بخش دوم از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲. در بخش اول، نوزاد تئاتر گیلان را به سه دوره تقسیم کرده است:

۱.     دورهٔ آزادی و جهش به سوی کمال و مردمی.

۲.     دورهٔ اختناق و سانسور و مسخ شدن نمایشنامه­‌ها.

۳.     دورهٔ تجارت و مسخرگی و انحطاط.

در مورد بخش دوم نویسنده خود چنین می­نویسد: «این تاریخ کوتاه برگرفته­‌هایی از یادبودهای مفصل من با بهره‌­وری از پرونده و صورتجلسه‌­های کانون هنرپیشگان پیروز گیلان و استودیو درام است» (ص۱۷۵). در بخش اول با مجامع تئاتر چون: مجمع امید ترقی، رجاﺀ آدمیت، دسته محمدیه، ترقی ایران، هیئت تئاترال آزاد، جمعیت اخوت، انجمن فرهنگ، مجمع آزاد ایران، انجمن گلشن، انجمن آیینهٔ عبرت، جمعیت تهذیب اخلاق و . . . تالارهای نمایشی در رشت، زنان پیشگام در تئاتر گیلان و . . . آشنا می­شویم. بخش دوم را نیز جمعیت گیل، جمعیت درخشان، شرکت هنر، کانون آیینه، استودیو درام گیلان، تماشاخانه گیلان تشکیل می­دهد. نویسنده علاوه بر محافل تئاتری، در این بخش نگاهی به انجمن موسیقی ایران و گیلان‌فیلم نیز دارد.

تلاش نوزاد در مجموع ستودنی است. گیل­مرد هنرمند، با تمام توان خود، سالهای زیادی را صرف ثبت جریان‌های تئاتری گیلان کرده است، ارمغان او به جامعه تئاتری کشور از یاد نرفتنی ست. ولی راقم این سطور که خود از دانش‌­آموختگان مکتب تئاتر گیلان است، توضیح چند نکته را در مورد این اثر ضرور می­داند:

۱ . واقعیت این است که تئاتر در رشت از سال ۱۲۸۶ تا ۱۳۰۵ از چنان رشد و ترقی برخوردار شده بود که جایگاه آن در تاریخ تئاتر ایران و نیز در جریانات فرهنگی کشور، هنوز ناشناخته مانده است. مطالبی که تا امروز دربارهٔ این بخش از تئاتر گیلان نوشته شده، هنوز نتوانسته بیانگر تمامی واقعیت‌های هنری – انسانی آن دوره باشد. نوزاد، نسبت به دیگران گام‌های بلندتری برداشته است. ولی او نیز نتوانسته پروندهٔ این دوره را تکمیل کند. برای مثال دو چهرهٔ بزرگ تئاتر این دوره: گریگور یقیکیان و جهانگیر سرتیپ‌­پور در کنار آدمهایی قرار می­گیرند که فقط در صف هنرمندان تئاتر حضور داشته‌­اند. یقیکیان احتمالا از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۰۹ بزرگترین چهره تئاتری – به مفهوم حرفه‌­ای و تکنیکی – زمان خویش بود. و نیز جهانگیر سرتیپ­‌پور. با توجه به این نکته که سرتیپ‌­پور هنوز در قید حیات است، آیا اطلاعات وسیع او نمی­توانست، کمکی بیشتر به مسئلهٔ تئاتر این دوره بکند؟

۲ . در تمامی آثاری که نگاه تاریخی به تئاتر دارد، نمایشنامه‌­نویسان تقریبا یا حضور ندارند و یا اسمشان در ردیف سیاهی لشکران تئاتر قرار می­گیرد. متاسفانه نوزاد که خود نمایشنامه­‌نویس و صاحب کتاب نیز هست به این مسئله در سراسر متن توجه چندانی ندارد. انتظار می­رفت در این اثر پرحجم که نشان تلاش پژوهشگر است، نگاهی نیز به متون نمایشی می­شد. مگر نه اینکه متن، حرف اول تئاتر است؟

۳ . در بخش دوم تئاتر گیلان شاهد درگیری‌های فردی و گروهی هنرمندان تئاتر هستیم. بدون شک گناه این مسئله به گردن نوزاد نبوده است، ولی نوزاد می­توانست به عنوان یک پژوهشگر و ناظر آگاه بر بام بلندتری بایستد و این انحطاط فرهنگی را مورد بررسی دقیق­تر جامعه­‌شناختی هنری قرار دهد. در این صورت نوزاد می­توانست با ذکر نمونه­‌های شاخص وقایع، خواننده را به نتایج منطقی‌­تر برساند. و شاید دیگر لازم نبود که با جریان‌های تئاتری وارد قلمرو سینما هم بشویم.

۴ . کتاب در مجموع فاقد یک جمع‌بندی از نظر حرفه­‌ای در تئاتر است. نوزاد به عنوان یک هنرمند تئاتر می­توانست در یک جمع‌بندی، تجسمی واقعی از تئاتر گیلان داشته باشد. واقعیت این است که بخشی از تاریخ تئاتر گزارش وقایع است ولی این نیز واقعیت دارد که بخش دیگر آن تجزیه و تحلیل زیبایی­‌شناختی تئاتر از دیدگاه فنی است.

نوزاد با نثری بسیار روان و گرم ما را به دنبال خود می­کشاند. قلب تپندهٔ نوزاد را در روانی و زیبایی نثر او می­توان دید. رده‌­بندی مطالب، از دیدگاه رئالیستی صورت گرفته است. برای مثال در بخش اول وقتی فضای تئاتری به سه دوره تقسیم می­شود، نوزاد نشان می­دهد که این دوران را از نظر تاریخی و فرهنگی می­شناسد. سنگینی فضای فرهنگی و انسانی تئاتر رشت در دورهٔ نخستین که از سال ۱۲۸۶ شروع می­شود و تا سال ۱۳۰۹ (شاید درست‌تر می­بود این پرونده در سال ۱۳۰۵ بسته می­شد) ادامه می­یابد، از سطر سطر کلام نوزاد حس می­شود. و نیز این مسئله مهم که وقتی سیاست وارد قلمرو فرهنگ گیلان می­شود، فرهنگ­‌زدایی نیز آغاز می­گردد. باید به تلاش این هنرمند و پژوهشگر ارجمند ارج گذاشت و امیدوار بود که همو با گامی دیگر تاریخ تئاتر گیلان را – با کمک هنرمندان دیگر، به صورت کامل به رشته تحریر درآورد. و نیز باید یادی کرد از تلاش نشر گیلکان در انتشار این گونه آثار ارزشمند و ماندنی.

اطلاعات مقاله:

مجله فصلنامه تئاتر٬ شماره ۹ و ۱۰، چاپ بهار و تابستان ۱۳۶۹ ٬ ص ۲۵۹ تا ۲۶۶

مجموعه: لاله تقیان و جلال ستاری

آماده سازی برای انتشار: نسرین راستگو