تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

نگاهی به زندگی و آثار سعید نفیسی

سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴-۲۳ آبان ۱۳۴۵ خورشیدی)، دانش‌پژوه[۱]، ادیب، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی. او جز نسل اول استادان دانشکده تاریخ دانشگاه تهران بود[۲]سعید نفیسی، فرزند میرزا علی‌اکبر ناظم‌الاطبا (معروف به “ناظم‌الاطبا کرمانی”) در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. تحصیلات سه‌ساله ابتدایی را در مدرسه شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسه علمیه، تنها مدرسه‌ای که دوره متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامه تحصیل به اروپا برد. نفیسی تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستان‌های تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و در مدت یک ساله فعالیت این مجله با ملک‌الشعرا بهار همکاری داشت.سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴-۲۳ آبان ۱۳۴۵ خورشیدی)، دانش‌پژوه[۱]، ادیب، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی. او جز نسل اول استادان دانشکده تاریخ دانشگاه تهران بود[۲]سعید نفیسی، فرزند میرزا علی‌اکبر ناظم‌الاطبا (معروف به “ناظم‌الاطبا کرمانی”) در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. تحصیلات سه‌ساله ابتدایی را در مدرسه شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسه علمیه، تنها مدرسه‌ای که دوره متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مؤدب نفیسی او را برای ادامه تحصیل به اروپا برد. نفیسی تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستان‌های تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و در مدت یک ساله فعالیت این مجله با ملک‌الشعرا بهار همکاری داشت.

در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستان‌ها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سال‌های بعد به تدریس در دانشکده‌های حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
سعید نفیسی از بیماری آسم رنج می‌برد و سال‌های آخر عمر را در پاریس به‌سر می‌برد. زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایران‌شناسان به تهران آمده‌بود در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ در تهران درگذشت. وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعه‌ای به نام سر قبر آقا (ظهیر الاسلام) دفن نمودند..

تسلط نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهش گرانه‌ای پدید آورد و تعداد بسیاری از متن‌های منثور و منظوم فارسی را به شیوه‌ای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کم‌مانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را می‌داد که به مهم ترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. دکتر صادق رضازاده شفق در باره سعید نفیسی می‌نویسد:

«من در تمام مدت شناسایی او حیران کار و کوشش او بودم. می‌توانم بگویم که در همه عمر مردی در کتاب‌دوستی و مطالعه و فراوان‌نویسی و کنجکاوی ادبی مانند او ندیدم… در عین فراوان‌نویسی تندنویس هم بود و اگر قلم برمی‌داشت مدتی نگذشته مقاله‌ای وافی و مطالبی کافی به رشته تحریر می‌کشید… در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرت‌آور از نفیسی عجب نیست و در این کار هیچ یک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایه او نمی‌رسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی، و از متأخرین با مؤلف ناسخ‌التواریخ مقایسه کرد… تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر بر او ثانی ندیدم. قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن می‌کرد ساعتی نمی‌گذشت که ستون‌ها و صحیفه‌هایی مشحون از عبارات شایان و فارسی استوار روان روی میز تحریر پخش می‌گشت و شخص آن چه را که سحر قلم عنوان داده‌اند به چشم می‌دید.»

تألیف‌های ادبی و تاریخی
احوال و اشعار رودکی، ۳ جلد، ۱۳۰۹-۱۳۱۹تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی، ۲ جلد، ۱۳۳۴جستجو در احوال و اشعار فریدالدین عطار، ۱۳۲۰شاهکارهای نثر معاصر فارسی، ۲ جلد، ۱۳۳۰-۱۳۳۲بابک خرم دین (به اهتمام عبدالکریم جربزه دار) ۱۳۳۰روزگار ابن سینا، ۱۳۳۱زندگی و کار و اندیشه پورسینا، ۱۳۳۳خاندان طاهریان، ۱۳۳۵تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر (دو جلد)، ۱۳۳۵-۱۳۴۴تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، ۱۳۴۲مسیحیت در ایران، ۱۳۴۳سرچشمه تصوف، ۱۳۴۵فهرست تصحیح‌ها
آثار گمشده ابوالفضل بیهقی، ۱۳۱۵سیرالعباد الی‌المعاد، سنایی غزنوی، ۱۳۱۶سام‌نامه، خواجوی کرمانی، ۱۳۱۶تاریخ مسعودی (معروف به تاریخ بیهقی)، سه جلد، ۱۳۱۹-۱۳۳۲دستورالوزرا، خواندمیر، ۱۳۱۷دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری، ۱۳۱۹دیوان لامعی گرگانی، ۱۳۱۹زین‌الخبار گردیزی، ۱۳۳۳سخنان منظوم ابوسعید، ۱۳۳۴کلیات عراقی، ۱۳۳۵دیوان ازرقی هروی، ۱۳۳۶دیوان هلالی جغتایی، ۱۳۳۷دیوان قاسم انوار، ۱۳۳۷دیوان رشید وطواط، ۱۳۳۹دیوان عمعق بخارایی، ۱۳۳۹دیوان اوحدی مراغه‌ای، ۱۳۴۰آثار داستانی
فرنگیس ماه نخشب آتش‌های نهفته (۱۳۳۹ ش)نیمه راه بهشت (۱۳۳۲ش)ستارگان سیاهآخرین یادگار نادر (نمایشنامه)تاریخ اجتماعی ایران (۲ جلد)ترجمه‌ها
فرهنگ فرانسه به فارسی (۲ جلد)تاریخ عمومی قرون حاضرتاریخ ادبیات روس

نمونه‌ای از آثار پوشکین، ایلیاد ادیسه، افسانه گریلف، نایب چاپارخانه، آرزوهای بر باد رفته

نگاهی به زندگی و کارنامه سعید نفیسی/ پژوهش
فعالیت­های سعید نفیسی
نفیسی در شهریور ماه ۱۳۰۱ سردبیری مجله ادبی پرتو را، که مدیریت آن با میرزا محمدعلی خان واله خراسانی بود، به عهده گرفت؛ ولی چون پس از نشر سه شماره، مجله به صورت روزنامه سیاسی درآمد، از آن کناره­گیری کرد. نفیسی نویسندگی مجله شرق را نیز، که امتیاز آن با محمد رمضانی مدیر کتابفروشی خاور بود و در سه نوبت به سال­های ۱۳۰۳ و ۱۳۰۵ و ۱۳۰۹ منتشر شد، به عهده داشت.[۱]

استاد نفیسی با نشریات زیادی؛ همچون پیام نو، ارمغان، دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردم شناسی، یادگار، شفق، سالنامه دنیا، تقدٌم، همکاری نزدیک داشت.[۲] نفیسی پس از تجربه ارشاد، آفتاب، اطلاعات، عصرجدید و ستاره ایران، سردبیری وطن را پذیرفت.[۳]

در ۱۲۹۷ آقای حسین علا در حکومت صمصام­السلطنه بختیاری مامور تشکیل وزارتخانه جدیدی به نام وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه شد و در صدد برآمد، مجله‌ای به عنوان مجله فلاحت و تجارت تاسیس کند. در آن زمان انجمن ادبی معروف دانشکده تاسیس شده بود و مجله‌ای به همین نام منتشر می‌کرد که مرحوم بهار مدیر آن بود و تهیه مقالات و تصحیح و طبع آنها به عهده استاد سعید نفیسی بود. ایشان در سال ۱۳۰۰ رئیس اداره راه دماوند شد و در سال ۱۳۰۲ روزنامه امید «عهد انقلاب» را با همکاری میرزا آقاخان فریور تأسیس کرد و در سال ۱۳۰۳مجله شرق را بنیان نهاد،و در همین سال به ریاست اداره استخدام وزارت فلاحت و سپس به ریاست مدرسه عالی تجارت منصوب شد، در اسفند ماه ۱۳۱۳ وارد دانشگاه تهران گردید، در بهمن ۱۳۱۵ در بانک ملی نیز به خدمت مشغول شد، در شهریور ماه ۱۳۱۵ تصدیق استادی وی برای کرسی تاریخ بعد از اسلام صادر شد. در شهریور ماه ۱۳۱۵ سفری به مسکو کرد و در بهمن ۱۳۱۷ به دریافت نشان اول علمی مفتخر گردید.
نفیسی هنگام مرگ ۷۴ سال داشت. مرحوم نفیسی از سال ۱۳۱۸ همکاری خود را با رادیو ایران آغاز کرد از سال ۱۳۴۰برنامه یادداشت­های یک استاد را پایه­گذاری کرد. از سال ۱۳۴۱ نیز برنامه «در مکتب استاد» با ارشاد و شرکت وی آغاز شد. [۴]

چندی نیز در دبیرستان نظام تدریس می‌کرد. هنگام که دانشگاه تهران تاسیس شد به دانشگاه منتقل شده و نخست در دانشکده حقوق و سپس در دانشکده ادبیات مامور تدریس شد.[۵]

استاد سعید نفیسی در اسفند ۱۳۴۱ به تدریس منابع تاریخ ایران در موسسه مطالعات و تحقیقات تاریخی پرداخت. در سال ۱۳۴۴ برای چندمین بار به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد و در کنگره‌ها و دانشگاه­ها و محافل ادبی بسیاری شرکت جست.[۶]

تحولات زمانه و مراودات نفیسی با بزرگان آن عصر استاد نفیسی با بزرگان آن روزگار؛ همچون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ادیب الممالک فراهانی، آصف الممالک کرمانی، وقارالسلطنه شیرازی، میرزا محمد نجات خراسانی، محمدمهدی میرزا مرآت­السلطان کرمانشاهی، حاج عبدالحمید ملک الکلامی کردستانی و دیگر بزرگان ادب فارسی که با پدر وی مراوده داشتند، آشنا شد. به گفته خود استاد، همین امر سبب شد که در آغاز کار به محیط ادبی تهران وارد شود و ذوق فطری وی پرورش یابد و بر تجاربش افزوده گردد.[۷]

انقلاب سوسیالیست­های بلشویک اوضاع روسیه را دگرگون کرده و یکی از بزرگترین امپراتوری­های جهان از پا درآمده بود. دولت ایران حکومت شوروی را به رسمیت شناخت و روتشتاین، نخستین سفیر شوروی، وارد تهران شد و پس از چندی نفیسی با چایکین،[۸] مترجم سفارت شوروی که فارسی را بسیار خوب می دانست، آشنا و دوست شد. او را با همه ادبای معروف آن روز تهران آشنا کرد. چندی پس از تأسیس سفارت شوروی، نمایندگی بازرگانی شوروی هم در تهران دایر شد و نفیسی با گالونف، خاورشناس دیگر روس که مترجم فارسی نمایندگی بود و او هم فارسی را خوب می­دانست، آشنایی یافت و او را با دانشمندان دیگر ایرانی، از جمله سید احمد کسروی آشنا کرد.[۹]
نفیسی تنها کسی بود که با اقبال لاهوری مکاتبه داشت، آشنایی او با اقبال از سال ۱۹۲۹م/۱۳۰۸ش شروع شد.[۱۰]
شخصیت و خُلقیات نفیسی

به گفته استاد عبدالحسین زرین­کوب، نفیسی شخصیتی است، چند بعدی: مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامه نگار.[۱۱]

همسرش پریمرز نفیسی می­گوید: نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود. او مصرف مفید و به جای پول را فقط در خریدن کتاب می­دانست؛ به طوری که ضروری­ترین احتیاجات شخصی خود را در این راه صرف می­کرد. می­گویند در مدرسه شاگرد زیاد منظمی نبود، ولی هوش و حافظه­اش عالی بود. مطالعه را از همان اوایل جوانی دوست داشت. عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله بدست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشن بین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان می­دانست. هیچ وقت با هیچ ناشری در گرفتن حق تألیف سخت نمی­گرفت.[۱۲]

سعید نفیسی در جمع­آوری کتاب حریص بود، هر نوع کتاب و نوشته و مجله، مربوط یا نامربوط به رشته­های تخصصی خود جمع می­کرد. حدود پنجاه سال از دوران زندگی را صرف این کار کرد. شاید بهترین مجموعه کتاب­های روسی درباره ایران از آنِ او باشد. او توانسته بود به مناسبتِ مسافرت­های متعددی که به شوروی رفته بود، در طول چهل سال آخر زندگی اش اکثر آثار روسی درباره ایران را گردآوری کند.[۱۳]

نفیسی مردی بود پاکدل و خوشرو. وقتی از کسی می­رنجید، رودرروی از او گِله می­کرد.[۱۴] اگر چه در نویسندگی بی­پروا بود و گاه نوشته­اش موجب رنجش دوستان می­گردید، چون نیتی پاک داشت، خیلی زود با دوستانِ آزرده، صفا می­کرد. تند برمی­آشفت و تندتر از آن آرام می­گرفت. نفیسی صاحب صفات برجسته­ای بود که مجموع آنها کمتر در فردی یافت می­شد.[۱۵]

آثار نفیسی
در سال ۱۲۹۰، اولین اثر سعید نفیسی؛ یعنی ترجمه کتاب «معالجه تازه برای حفظ دندان و دهان» با پشت جلد «ترجمه سعید بن ناظم­الاطباء» منتشر گردید.[۱۶]
ترجمه­ هایی؛ همچون ایلیاد و اودیسه، آرزوهای بر باد رفته، فرو افتادگان، عشق چگونه زایل شد، نایب چاپارخانه و غیره…
تصحیح و مقابله و انتشار متون ارزنده فارسی نظیر: تاریخ گیتی گشا، تاریخ مسعودی، دستور الوزراء، دیوان­های انوری، رشید وطواط، اوحدی مراغی، نظامی، خیام و غیره.. [۱۷]
آثار باقیمانده از سعید نفیسی اعم از تاریخ و ادبیات و ترجمه، بالغ بر یکصد و بیست جلد می­باشد. نامبرده حدود ۵۰ سال به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.[۱۸]
از نفیسی دو مجموعه داستان(ستارگان سیاه و ماه نخشب)، یک نمایشنامه کوتاه(آخرین یادگار نادرشاه)، سه رُمان(فرنگیس،نیمه راه بهشت و آتش­های خفته) و چند قصه ادبی و تاریخی به یادگار مانده است.

سبک ساده و روان، لحن پُرنیشخند، تصویر زنده وگویای مردم کوچه و بازار، شرح ماجراهای تاریک زندان، فقر معنوی و فساد اخلاقی گروه­های حاکمه و خانواده­های اشرافی، مقایسه ­ها و تشبیه­ های زیبای بی­شمار و آوردن مثلها و ضرب­المثل­های بجا و مناسب، ارزش خاصی به این اثر انتقادی و هجایی بخشیده است. استدلال­ها، قاطع، عمیق و قانع کننده است. هیچ گونه پرده­پوشی و ملاحظه وجود ندارد. افراد داستان که غالبأ وجود خارجی ندارند با نام­های مستعار معرفی می­شوند و «بهشت موعود» داستان کشور آمریکاست که سرسپردگان و آرزومندان آن در نیمه راه آن جان می سپارند.[۱۹]

نفیسی شعر نیز می­سرود و نخستین اشعارش را با نام «سعید بن ناظم­الاطباء» امضا می­کرد.[۲۰] نفیسی گلچینی از اشعار خویش تدارک دید و در سال ۱۳۳۳ چاپ و منتشر کرد.[۲۱]

روش نویسندگی نفیسی

وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده می­کوشید، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.[۲۲]
سفرهای نفیسی
نفیسی در سال ۱۳۲۸ به هندوستان و در سال ۱۳۳۰ به افغانستان رفت. در اردیبهشت سال ۱۳۳۳، که جشن هزاره تولٌد ابن سینا در تهران برپا بود، در رأس کمیته­های بین المللی و جشن ملی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ برای شرکت در چهارمین کنگره بین المللی هنر باستان شناسی ایران، سفر چند ماهه­ای به امریکا و از آنجا به کشورهای اروپای غربی کرد و از این مسافرت­ها اطلاعات و تجارب فراوان بدست آورد.[۲۳]
مدارج و افتخارات علمی نفیسی

نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیده‌اند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی می‌باشد. ترجمه‌های کم نظیر استاد از زبان‌های بیگانه دارای معروفیت خاصی می‌باشد. بزرگترین خدمت استاد به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشه‌های کتابخانه‌های جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است. [۲۴]

یکی از افتخارات استاد نفیسی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی تاریخ است که در آنها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا می‌خواند.[۲۵]
نفیسی در آبان ۱۳۲۱ به رتبه دهِ استادی دانشگاه تهران دست یافت و در سال ۱۳۲۸، بنا به تقاضای خود بازنشسته شد، سپس چند سالی را در خارج از ایران گذراند. در اسفند ۱۳۳۵ تقاضای نفیسی برای تدریس مجدد در دانشگاه تهران توسط رئیس دانشکده ادبیات به ریاست دانشگاه نوشته شد و در بهمن ۱۳۳۷ نفیسی تدریس را دوباره آغاز کرد.[۲۶]

او در طی سال­های زندگی خویش به نمایندگی ایران در «نمایشگاه هنر و معماری باستان شناسی هفت هزار ساله ایران» در پاریس، عضویت هیئت رئیسه «بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان» در مسکو، نمایندگی ایران در مراسم «هزاره فردوسی» در اتحاد جماهیر شوروی، عضویت «شورای فرهنگی سلطنتی»، عضویت «هیئت امنای کتابخانه پهلوی» انتخاب شد و «نشان درجه اول علمی»، «نشان سپاس درجه اول»، «نشان علمی افغانستان» و جایزه بهترین کتاب سال را دریافت کرد.[۲۷]

نفیسی تا واپسین لحظه­های عمر روزنامه نگار بود. اما برای گذران زندگی سال­هایی را در کنار روزنامه­نگاری و تحقیق، به کارهای اداری و آموزشی پرداخت. خدمات مطبوعاتی سعید نفیسی به گردانندگی و نویسندگی روزنامه­ها و مجله­ها ختم نمی شد. او سال­هایی را به تدریس در دوره­های آموزش روزنامه­نگاری گذراند و روزگاری که کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت «ایرانشهر» را منتشر کند موضوع مطبوعات را پذیرفت و تاریخچه­ای نوشت.[۲۸] سعید نفیسی پس از مسئولیت چهار اداره وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه به ریاست مدرسه عالی تجارت رسید.[۲۹]

استاد نفیسی، در سال­های آخر عمر خانه کوچکی در پاریس خرید و بیشتر اوقات خود را در آنجا می­گذرانید و امیدوار بود که برای همیشه در کشوری که در آن تحصیل کرده و همانند کشور اصلی خود دوست می­داشت، مقیم گردد. اما این آرزوی او به ثمر ننشست و بار آخر که برای شرکت در نخستین کنگره جهانی ایرانشناسان به تهران آمده بود به بیماری آسم و قولنج مبتلا شد و یکشنبه شب ۲۲ آبانماه ۱۳۴۵ در بیمارستان شوروی تهران، دیده از جهان فرو بست.[۳۰]
[۱] . آرین پور، پیشین، ص۲۶۱
[۲] . زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،۱۳۸۵، چاپ اول، ص۱۴
[۳] . قاسمی، فرید؛ سعید نفیسی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۱۷
[۴] . بهزادی اندهجردی،حسین بهزادی اندوهجردی،ستارگان کرمان، چاپ مسعود سعد، ص۳۹۶
[۵] . شیخلووند، پیشین، ص ۲۵
[۶] .بهزادی اندوهجردی، پیشین، ص۳۹۶
[۷] . زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی، پیشین، ص۹
[۸] . کنستانتین چایکین، یکی از داناترین خاورشناسان روس در زبان و ادبیات ایران که در تحت نظر استادان معروفِ پایان دوره تزاری مانند والنتین ژوکوفسکی و کارل زالمان تربیت شده بود.
[۹] . آرین پور، پیشین، ص۲۶۰
[۱۰] . عرفانی، عبدالحمید ؛ ۱۳۴۵، « استاد سعید نفیسی در پاکستان»، هلال، ج۱۴، ش۱۰،ص۴
[۱۱] . زرین کوب، عبدالحسین زرین کوب،« درباره سعید نفیسی»، ۱۳۵۱، پیام نوین، دوره ۱۰، ش۱،ص۴۵
[۱۲] . نفیسی، پریمرز نفیسی،۱۳۵۱، « آغاز و پایان یک زندگی»، یادنامه سعید نفیسی( به جای شماره پی در پی ۷۸ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی)، گردآورنده : پریمرز نفیسی، س۱۹،ش۲و۱،صص۵۵-۶۱
[۱۳] . افشار، ایرج افشار، ۱۳۵۱،« کتابخانه سعید نفیسی و نسخه های خط او»، یادنامه سعید نفیسی، پیشین، ص۲۵-۲۷
[۱۴] . یغمایی، حبیب یغمایی،۱۳۴۵،« به یاد مردی صمیم و پاکدل»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، س۱۴،ش۳،ص۴۳۹
[۱۵] . افشار، ایرج ؛۱۳۴۴-۱۳۴۹، سواد و بیاض، ج۲، تهران: دهخدا، ص۵۱۹
[۱۶] .بهزادی اندوهجردی،پیشین،ص۳۹۶
[۱۷] . شیخلووند،پیشین، ص ۳۶
[۱۸] .نجمی،پیشین،ص۶۹۳
[۱۹] .اتحاد، هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱، ص۳۷۷.
[۲۰] . بهزادی، علی بهزادی، ۱۳۶۹،« سعید نفیسی استاد،محقق،نویسنده، شاعر و روزنامه نگار»، آرمان، ش۳و۴، ص۵۲
[۲۱] . اتحاد، هوشنگ اتحاد؛ ، پیشین، ص۳۷۹
[۲۲] . نادر پور، نادر ؛ ۱۳۶۹، « خانلری و نثر جدید دبیری»، دنیای سخن، ش۳۴، ص۱۹-۲۰
[۲۳] . آرین پور، یحیی آرین پور، پیشین، ص۲۶۱
[۲۴] . عاقلی، باقر عاقلی، پیشین، ص ۱۴
[۲۵] .مجله دانشکده ادبیات، شماره سوم، سال چهارم، ص۲۶۹و۲۸۰
[۲۶] . اتحاد، هوشنگ اتحاد، پیشین، ص۴۱۳
[۲۷] . چهره های آشنا، ۱۳۴۴، تهران، سازمان چاپ و انتشارات کیهان، ص۶۲۳
[۲۸] .« مطبوعات»، سعید نفیسی، ج۲، ایرانشهر،تهران، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، ۱۳۴۳، ص۱۲۴۷-۱۲۶۳
[۲۹] .قاسمی، فرید قاسمی، پیشین، ص۸۸
[۳۰] .رضا زاده شفق، صادق رضازاده شفق، « به یاد سعید نفیسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سال۱۴،شماره ۳، ص۲۷۹