تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

تهران جذاب و فرهنگی و درخشان

از همین روزهای اول تابستان شروع شده! قشنگ حس می‌کنی که شهر دارد به هر بهانه‌ای می‌جوشد و تکان می‌خورد. شب‌های ماه رمضان خیلی‌ها – از پیر و جوان – می‌آمدند بیرون. تا ساعت دو و سه صبح خیابان‌ها شلوغ بود. در سه روز تعطیلات عید فطر، کنسرت‌های بزرگ در پیاده‌راه باغ ملی شبی بیش از یکی، دو هزار نفر را به قلب تهران کشاند و علیرضا قربانی هم با تانگوهای محشری که خواند، همه را سر شوق آورد. حتی انعکاس مرگ دردناک شهسوار بی‌همتای سینمای ایران در کنج غربت هم در این شب‌های تابستانی آن‌قدر غم‌انگیز از آب درنیامد. به دعوت بانوی مهربان سینمایمان، رخشان بنی‌اعتماد، همه با چشمان نمناک در خنکای شامگاهی باغ فردوس جمع شدیم تا در فضای زیبای پارکی که خیابان را به موزه سینما وصل می‌کند، خاطراتمان را با او که برای همیشه رفته بود، با همدیگر مرور کنیم و بعد برویم توی باغ تا لب حوض کاشی آبی شمع روشن کنیم. و بعد هم فوری برای راه انداختن یک مرکز بزرگ آموزش و تولید سینمایی در سطح جهانی به نام عباس کیارستمی خیالبافی کنیم… بله، تهران آن‌قدر تابستانی شده که هر غمِ گران‌سنگی هم حرکت و ایده جدید به راه می‌اندازد.

هر شهری به شیوه‌ای جذاب می‌شود و برنامه ساز و آواز در فضای عمومی تهران تاریخی، درست همان چیزی بود که سال‌ها آرزویش را داشتیم! مخصوصا ما که خانه‌مان در یک قدمی میدان مشق است و این کارها محله‌مان را از سوت و کور بودن درمی‌آورد. البته جنب و جوش طبیعی و واقعی زمانی به میدان مشق خواهد آمد که دانشگاه هنر در محل عمارت قاجاری قزاقخانه درست روبه‌روی سردر زیبای باغ ملی که به‌تازگی به دست دوست عزیزمان دکتر اسکندر مختاری دارد مرمت می‌شود،‌ کاملا فعال شود و رفت و آمدِ دانشجویان آن، روح تازه‌ای در فضای عمومی اطراف بدمد. البته باید محافظه‌کاری را کنار گذاشت و نترسید. وقتی در جلسه‌ای کارشناسی به وزارت خارجه گفته شد که نرده‌ها را بردارید تا پیاده‌راه باغ ملی واقعا به یک فضای عمومی تبدیل شود و نه یک فضای صرفا متعلق، گفتند: “تا ببینیم…” بعد نرده‌های سفید را برداشتند تا نرده‌های سیاهِ زیباتر و محکم‌تری را جایگزینش کنند؛ قفسی زیباتر. و حتما صلاح چنین است! به هر حال، نوید سرزندگی در آن محل از مدتی قبل از عید با نشانه دیگری داده شد: وقتی شهرداری شروع کرد به سنگفرش کردن خیابان ما که خود به معنی پیاده‌راه شدن کل خیابان معروف قوام‌السلطنه یا ۳۰ تیر در آینده بود.

سال‌هاست به تهران قدیم رسیدگی نکرده‌ایم و الان زمان جبران غفلت‌های گذشته است. شاید اگر توجه افراد سرمایه‌گذار علاقه‌مند به یک‌سری مکان‌های عمومی و نیمه‌عمومی در مرکز تاریخی تهران بیشتر جلب شود و شهرداری تسهیلات تشویقی خاصی را برای اقدامات آن‌ها در نظر بگیرد تا بیایند و فضاهای جذاب باقی‌مانده را – پس از سال‌ها رکود و زوال – مرمت و قابل بهره‌برداری کنند، آن‌گاه است که واقعا با یک موج بازآفرینی شهری در قلب تهران روبه‌رو خواهیم شد.

مطالب مرتبط

در سال گذشته بناهای زیادی در طول خیابان سعدی و میدان بهارستان مرمت و بازسازی شده‌اند. امسال اگر کافه نادری – که به‌تازگی خریداری شده – و امثال کافه لقانطه و دیگر رستوران‌ها و کافه‌ها و سینماها و تئاترهای قدیمی خیابان‌های لاله‌زار و منوچهری و ۳۰ تیر و فردوسی و جمهوری هم مرمت و راه‌اندازی شوند، بی‌شک روحِ رفته احیا می‌شود. اگر خانه‌های قدیمی عودلاجان و دیگر خانه‌های قاجاری و پهلوی اول تهران با معماری زیبایشان مرمت و به هتل‌های کوچک تبدیل شوند، توریست‌های بی‌پول‌ترِ سرگردان انتخاب‌های بهتری برای اقامت در مرکز شهر پیدا خواهند کرد. اگر عمارت‌های امین‌الدوله و امیریه دیگر نیستند که هتل ۵ ستاره شوند، ده‌ها بنای تاریخی دیگر هستند که می‌توانند به مهمانخانه‌های کوچک‌تری تبدیل شوند. مهم رویکردی است که باید برای داشتن شهری جذاب در تهران قدیم پیدا کرد؛ نگاهی که به دنبال تبادل فرهنگی و نشان دادن اصالت‌ها به تازه‌واردین باشد. این اصالت‌ها می‌تواند از زورخانه و کُشتی محلی و سنتی و عزاداری عاشورا باشد تا جشن نیمه شعبان و افطاری دادن در خیابان، تا جشنواره‌های مختلف غذا و صنایع دستی و نمایش‌های سنتی و مدرن در پیاده‌راه‌های محلات تهران قدیم. کافی است ایده‌های مشخص بر پایه داشته‌های محلی به حرکت درآیند! ما دیده‌ایم که می‌شود؛ همان‌طور که در دی ماه گذشته در شهر زیبای رشت – شهر باران‌های نقره‌ای، شهر شب‌های روشن، شهر غذاهای خوشمزه و فرهنگ شهر ایرانی و… – این کارها انجام گرفت و همه جهانیان را – لااقل در شبکه‌های مجازی – به تحسین واداشت.

اما به قول دوستی، این‌گونه حرکات در جهت باززنده‌سازی شهر قدیم، هم همت و تداوم می‌خواهد و هم متد و روش کار درست؛ یعنی همت شهرداری و شهروندان و شیوه‌های تخصصی و علمی در مرمت و احیای بناهای قدیمی و البته ایجاد امکان برای یک زندگی مدنی جذاب، درخور متروپلی جوان و پرشور که اکنون جهان را به خود می‌خواند تا تماشایش کند. می‌شود گفت تا به حال زمینه‌های این همکاری‌ها فراهم نبوده است. میراث فرهنگی و حفظ و مرمت آن، احترام و توجه لازم را نداشتند. تمام شهر تهران با سلیقه‌های زیر متوسط و نسبتا بی‌ارزش از نظر معماری، نوسازی شد. هزاران خانه قدیمی در تهران تخریب شد و شهرداری آخ نگفت بلکه تشویق هم کرد. در بازار و خیابان ۱۵ خرداد، تمام سقف‌های راسته‌های بازار و به‌تازگی بازارچه بلور و… خیلی بد و به طرز فجیعی مرمت شدند و صدای هیچ‌کس درنیامد. نه میراث فرهنگی، نه مردم و نه شهرداری هیچ‌گونه حساسیتی از خود نشان ندادند. اما حالا، اگر بخواهیم این معدود یادگار باقی‌مانده را به‌درستی و با اصول نگهداری و احیا کنیم، باید روش‌ها را از پایه اصلاح کنیم و از استادان و آگاهان در این زمینه کمک بگیریم. هنوز سوال‌ها و دغدغه‌ها بسیارند. مسئله اعیانی‌سازی و بیرون کردن ساکنین قدیمی‌ یا برعکس، توانمندسازی ساکنین محلات قدیم هنوز سوال است و خیلی چیزهای دیگر که به‌تدریج و مشخص‌تر در این صفحه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

این مطلب در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و مجله کرگدن منتشر می شود.

نویسنده: ترانه یلدا