تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

موزه‌خوانی شیرهای تناولی

رضا دبیری نژاد – کارشناس موزه‌داری

تابستان ۱۳۹۶ خورشیدی موزه هنرهای معاصر تهران میزبان نمایشگاهی با عنوان شیرهای ایران و پرویز تناولی بود که به روایت شیر در فرهنگ ایرانی و نمایش شیرهایی بود که توسط پرویز تناولی ساخته‌شده‌اند. آنچه محور روایی نمایشگاه است شیر در فرهنگ ایرانی است اما از عنوان و پوستر نمایشگاه تا چیدمان نمایشگاه آنچه برجسته‌تر است تناولی و شیرهای اوست. درواقع نشانه مرکزی نمایشگاه شیرهای برساخته تناولی است بقیه روایت‌های شیرها در فرهنگ ایرانی نیز حاشیه‌ای بر متن اصلی هستند که در کنار شیرهای تناولی قرارگرفته‌اند تا نوعی مقدمه‌ای بر روایت تناولی باشند.
روایت‌های جانبی نمایشگاه که با آثار امانی موزه‌های مختلف همچون موزه ملی ایران، موزه رضا عباسی، موزه نقاشی پشت شیشه و مجموعه‌های خصوصی شکل‌گرفته‌اند تلاش دارد تا نگاهی به سیر و جایگاه شیر در فرهنگ و تاریخ ایران داشته باشد. ازآنجاکه شیر بر ظروف زرین هخامنشی تا ساسانی جای می‌گیرند و نماد قدرت می‌شود و همین دلالت استعاری به شیر هویتی دیگر می‌دهد. چنانکه شیر و قدرت برابرنهادی هستند که در ادوار بعد امتداد می‌یابند اما دلالت‌های دیگری نیز بر آن افزوده می‌شود و یا قدرت خود معناهای دیگری به خود می‌گیرد.
از شیرهای سنگی جای گرفته بر قبور که اشاره بر استعاره بر شیرمردان و شیرزنان نهفته در خاک داشت که باز نمادی از رشادت و قدرتمندی بود تا شیرهای جای گرفته بر بیرق‌ها که نماد قدرتمندی جامعه یا لشکری بودند این‌گونه است که ایرانی هرجا به دنبال رشادت و قدرت می‌گردد شیر را تصویر و هم‌نشین می‌کند ازاین‌رو شیر هم‌نشین بزرگان مذهبی همچون حضرت علی(ع) و یا پهلوانان ملی می‌شود. درواقع قهرمانان تغییر می‌کنند اما شیرها ثابت¬اند. شیرهایی با یال و کوپال بسیار که ایستاده‌اند و می‌توان ابهت را در چهره آن‌ها دید.شاید همین آرزو است که شیر را در میان قالیچه‌های بافته‌شده جای می‌دهد. درواقع شاهدیم که در ادوار تاریخی همه نشانه‌های قدرتمندی از اسطوره تا مواد ارزشمند چون طلا و نقره در روایت و شکل دادن شیر جمع می‌شوند. در این روایت‌ها دیگر شیرها شیر طبیعی نیستند بلکه یک باور هستند که کارکرد ویژه خود را دارد درواقع شیر در این ساحت یک نقش-کارکرد است تا آنجا که صرفاً همان مصداق طبیعی شیر باشد. شیر از ساحت طبیعی خود گذر کرده و براثر فرآیند تاریخی و فرهنگی طی شده به یک نام-کارکرد و در ادامه آن به یک نقش-کارکرد تبدیل شده است. کارکرد شیر در این فرآیند قدرت¬سازی، نشانی از قدرت فردی و قدرت جمعی است که با رشادت آغشته است. نقش-کارکد شیر دلالت‌هایی است که شیر در این فرآیند به خود گرفته است و معناهای برشمرده همان دلالت‌هایی است که در روایت‌های قومی و ملی حاصل‌شده‌اند.
حالا همه آثار گردآوری‌شده از موزه‌های مختلف و مجموعه‌های خصوصی همه نشانه‌هایی هستند که درمجموع دلالت‌های فوق را در ادوار تاریخی و یا بافت‌های قومی نشان می‌دهند. اگرچه همه این نشانه‌ها می‌توانند راوی ارزشمندی شیر در فرهنگ ایرانی باشد اما بیش از آن ما با شیری روبرو هستیم که رواتی از جنبه انسانی و باورهای او است و اینجاست که نقش-کارکرد فرهنگی برجسته‌تر می‌شود. این نشانه‌های گردآوری‌شده در کنار نشانه‌های تازه‌ای قرار می‌گیرند که شیرهای تناولی هستند. این هم‌نشینی‌ها و فضای بینامتنی ایجادشده فرصتی تطبیقی را ایجاد می‌کند که می‌توان نشانه‌های دیرین را با نشانه‌های تازه تطبیق داد و دلالت‌های گذشته را بافتی برای خوانش آثار جدید دانست.
اما شیرهای تناولی همان شیرهای ایرانی نیستند. تغییر در عناصر این نقش آن را به نشانه‌ای تازه تبدیل می‌کند که دلالت‌های جدیدی را نیز به همراه دارد. شیرهای تناولی دیگر یا ایستاده نیستند و در خود فرورفته‌اند و می‌توان شیرهای مغموم یا ترسیده و افسرده را مشاهده کرد. از سوی دیگر شیرهای تناولی فاقد ریش و یال و کوپال هستند و عناصر ابهتی آن‌ها حذف شده است و از عناصر شکل‌گرفته‌اند که نمی‌توانند قدرتمندی را نشان دهند چنانکه برخی از شیرهای فلزی همانند ماشین شده‌اند و نمی‌توانند آن جنبه برتری را به مخاطب القاء کنند. حتا در تصاویر ساخته‌شده نیز برخلاف تصاویر گذشته شیرهای برساخته تناولی دارای بزرگی نیستند و در برابر آدمی کوچک نقش شده‌اند و در پای آدمی چنان ایستاده‌اند انگار یک حیوان رام شده چنان سگان پاسبان یا گربه‌های شهری هستند. این‌گونه است که این شیرها نمی‌توانند دلالت گر قدرت باشند. وقتی نقاشی‌های تناولی بر قطعات خطی که خودش در برابر شیرها ایستاده است و دستی به‌سوی آن‌ها دراز کرده و حس ترحم و نوازش دارد را در کنارهای شیرهای سفالی می‌گذاریم که بر دو پا نشسته‌اند مشاهده می‌کنیم که دیگر این شیرهای امروزی آن احساس گذشته را ندارند.
تناولی راوی زمانه خویش است و شیرهای او برآمده از بافتی هستند که بر ذهن هنرمند اثر گذاشته‌اند. شیرهای افسرده و ترسیده نشان‌دهنده روزگاری هستند :ه آدمی در آن قرار دارد و شاید دیگر آدمی آن ابهت و قدرت لازم را ندارد. درواقع شیر به قدرتی فروریخته تبدیل شده است. درواقع این نقش‌مایه شیر کارکرد خود را از دست ‌داده است یا به‌عبارتی‌دیگر معنایی جدید بر آن افزوده شده است انگار شیرهای ایرانی نیز همراه آدمی تغییر کرده است و همان‌گونه که در گذشته راوی جامعه و فردهای ویژه انسانی بود حالا این شیرها نیز راوی جامعه و افراد امروز هستند. در چنین موقعیتی این پرسش پیش می‌آید که چرا شیرها آن دلالت‌های سابق را ندارند و در نتیجه باید پرسید انسان امروزی چه تغییری کرده است و چرا نمی‌تواند آن قدرت‌نمایی و قدرت خواهی گذشته را داشته باشد؟ چرا در اذهان انسان معاصر دیگر شیری با آن ابهت و توانمندی وجود ندارد؟ اینجاست که نمایشگاه شیرهای تناولی همان‌گونه که می‌خواهد وجه محیط زیستی را بیان نماید با چالش‌هایی در وجه فرهنگی روبرو است و مخاطبانش را در برابر پرسش‌هایی چالش ساز قرار می‌دهد. این‌گونه است که این نمایشگاه در یک روایت موزه‌ای و از هم‌نشینی آثار گذشته و هنر معاصر دلالت‌هایی امروزی می‌سازد و می‌تواند موزه را با دغدغه‌های معاصر و چالش‌های اجتماعی موجود پیوند بزند و موزه را به یک جریان جاری تبدیل سازد.
بازگشت به بالا