جمالزاده، محمدعلی،۱۳۴۵، خلقیات ما ایرانیان،تهران؛ کتابفروشی فروغی
این کتاب که بهصورت مقاله دورودرازی به نام «خلقیات» در شماره چهار مجله«مسائل ایران» (اول بهمن،۱۳۴۲)،به قلم سید محمدعلی جمالزاده به چاپ رسیده بود، تصمیم گرفته شد که آن را بهصورت کتابی به نام« خلقیات ما ایرانیان» هم چاپ کنند(۳-۸). خود جمالزاده در این زمینه آورده است که: مجله«مسائل ایران» در شماره ۴… از «یاران صاحبنظر» خود تقاضا نموده است که «راجع به خلقیات یک ایرانی امروز آینه تمام نمائی تهیه نموده برای استفاده هم مشریان به دفتر مجله بفرستد». همچنان که خود مجله تذکر داده است«این کار، گرچه ظاهراً ممکن است یک تفنن ادبی بییاید ولی در حقیقت فوقالعاده مفید و برای ناظران مسائل ایران قابل استفاده می باشد.» باید دانست که «یک نفر ایرانی امروز» از بسیاری جهات و بخصوص از لحاظ اخلاق و یا بقول(مجله) « مسائل ایران» از حیث «خلقیات» تفاوت زیادی با ایرانی دیروز و پریروز ندارد و لهذا عموماً آنچه را درباره ایرانیان دیروز و پریروز گفتهاند درباره ایران امروز (با پاره تفاوتهای غیر مهم ) میتوان صادق دانست و ازاینرو میتوان چنین استنباط نمود که مقصود و منظور (مجله)«مسائل ایران» همانا جمعآوری و نشان دادن داوریهایی است که از جانب بیگانیان (حتی خودمانیها) در حق ما ایرانیان و بخصوص درباره اخلاق(یا «خلقیات») ما به عمل آمده است»(۹-۱۰).با این استنباط و درکی که جمال زاده از تقاضا مجله «مسائل ایران» دارد شروع به جمع آوری مطالب ، مقولات و منقولات ایرانیان و از همه مهم ترخارجی ها (به قول نویسنده در این کتاب فرنگیها)از گذشته بسیار دور(از باستان) تا به امروز درباره اخلاق و کردار ایرانیان می پردازد. نویسنده در قسمت اول کتاب به بیان« صفات پسندیده ایرانیان» میپردازد. در این زمینه ابتدا نظر پرفسور براون در مورد ایرانیان را بیان میکند؛«در همین زمانها اخیر ایرانیان در دو مورد شجاعت و فداکاریها و ایمان و جاننثاری از خود به منصه ظهور رسانیدند که کاملاً زندهبودن و حقجوئی و جوانمردی آنها را باثبات رسانید یکی در موقع ظهور باب و دیگری مشروطیت»(۱۵).
در ادامه نویسنده در مورد نکوهش ایرانیان گفتهای از هرودت (مورخ بیستوچهار قرن پیش) بیان میکند؛«ایرانی مجاز نیست از چیزی که عملش قبیح و غیرمجاز باشد براند و در نظر آنها هیچچیز شرم انگیز تر از دروغ گفتن نیست . از دروغ گذشته، قرض کردن هم در نزد آنها بهغایت زشت و مکروه است و برای این زشتی علتی که بیان میکند این است که میگویند آدم مفروض گاهی مجبور میشود دروغ بگوید»(۱۶).
تفاوتهای اخلاقی ما با دیگران: نویسنده در این قسمت به تفاوتهای که بین ایرانیان و غربیها وجود دارد را موردبررسی قرار میدهد. از تفاوتهای که به بررسی آن میپردازد، تفاوت رفتاری در تعارفهای که بین انسانها ردوبدل میشود، است. در این زمینه نویسنده آورده است که :«ایرانیها بجای لفظ «شما» (در زبان فرهنگی» بهرسم ادب و احترام «سرکار» و « سرکار عالی» و جنابعالی» و « جناب مستجاب عالی» و « قربان» میگویند و بجای «من» از طریق تحقیر نفس خود و تعظیم طرف «بنده»، «دوی»… و غیره استعمال میکنند و بجای «برو» ، «بفرمائید» میگویند و بجای «بیا» ، «تشریف بفرماید» مینویسند. آیا این عادات و رسوم را که سرتاسر لطف و ادب است باید مورد طعن و طنز قرارداد…» (۱۷-۱۸). در قسمت ادبیات، نویسنده در باب تفاوت ایرانیان و فرنگیها مینویسد: «در ادبیات ما که ازجمله بهترین ادبیات دنیاست صنعت تضمین و استقبال در شعر که در حقیقت نوعی از تقلید است در نزد عرفای ما فن و هنر بشمار میرود … و هکذا شعرا و ادبای ما در اختیار موضوع برعکس فرنگیها ابداً اباء و امتناعی ندارند که همان موضوعی و اختیار نمایند (از قبیل«لیلی و مجنون» و یوسف و زلیخا» و « شیرین و فرهاد» و غیر هم) که شعرای دیگر موضوع منظومه خود قرار دادهاند بودند»(۱۹) . در جای دیگر درباره تفاوت ایرانیان و فرنگیها به نقل از کتاب معرف جیمز موریه «حاجی بابای اصفهانی» آورده است: «فرنگیان به جای اینکه موی سر بتراشند و ریش بگذارند ، ریش میتراشند که در چانه مو ندارند ولی سرشان چنان از مو انبوه است که گویا نذر کردهاند که دست به آن نزنند.فرنگیان روی چوب مینشینند و ما روی فرش و زمین مینشینیم…آنها شراب را حلال میدانند و کم میخورند و ما حرام میدانیم و بسیار میخوریم…»(۲۱). در ادامه به بررسی تفاوتهای مذهبی، اداری (بروکراسی) و رفتار اجتماعی ایرانیان و غربیها (فرنگیان) میپردازد و بهصورت موردی به آنها میپردازد.(۲۲-۲۳).
تغییر احوال ما ایرانیان: در این قسمت از کتاب، نویسنده با بیان این مسئله که هر تعریف و تمجیدی که از ما ایرانیان صورت میگیرد را با دقت بررسی کنیم که برای چه تعریف میکند و یا اینکه یک نفر هم نقد میکند را هم بررسی کنیم و در کل کوشش میکند به ایرانیان بفهماند که«افراط و تفریط و تعصب و بیانصافی دردی را دوا نمیکند. ما باید اعتراف کنیم که ایرانیان هم مانند همه مردم دنیا ترکیب و معجونی هستند از خوبی و بدی و زشتی و زیبایی و اگر در میان ما ایرانیان افرادی را (که بدبختانه تعدادشان کم نیست)سراغ داریم که بهراستی شایسته نام شریف آدمی نیستند بل تمام اهل حلق و جلدند و بهجز پول که اسمش را «بینه مسکوک» گذاشتهاند و بهغیراز مقام و اعتبار به هیچچیز دیگری اعتنا ندارند در عوض گروه انبوه خلق از این عواملم به دور است …»(۲۷).
چهارراه کردار: در این قسمت جمالزاده به قول خودش:«باید دید در مقابل آنچه دیگران در حق ما گفتهاند و نوشتهاند و میگویند و مینویسند ما باید چه واکنشی و عکسالعملی نشان بدهیم و وظیفه و خیر و صلاح ما در اختیار کدام طریقه است و باید چگونه فکر کنیم و بچه طرز و ترتیبی رفتار نمائیم؟»(۲۸). در جواب این سوال سه راه را امکانپذیر میداند؛اول-تجاهل و تغافل ، دوم- انکار، سوم-تلافی. ولی آنچه نویسنده به نظرش بهترین نوع واکنش نسبت به این انتقادها میداند راهکار چهارمی به نام تعقل میداند:«یعنی عمل کردن به دستور فکر محکم و دلالت عقل و استدلال . باید اندیشه دوربین و فکر صحیح و معقول و قضاوت استوار را چراغ راه خود قرار دهیم و کلاهمان را قاضی بسازیم و از خر شیطان عصبانیت و کجخلقی پیاده شویم و ببینیم ( و انصاف)چه حکم می¬کند و خیر و صلاح ما در چیست و خلاصه آنکه ره چنان برویم که رهروان رفته و میروند.»(۳۰).
در ادامه کتاب ( ۶۴-۲۸) نویسنده به توضیح و تبیین این چهار راهکار و رفتار ایرانیان میپردازد و هرکدام را بهتفصیل مورد بررسی قرار میدهد.سرآغاز: از این قسمت کتاب است که جمالزاده شروع به بیان خلقیات ایرانیان میپردازد. وی مطالب خود را در کل خود را در چهار قسمت بیان میکند: اول: آنچه قدیمیهای از یونانیان و رومیان در حق ما گفتهاند. دوم: آنچه اشخاص غیر فرنگی از ترک، عرب و تاتار گفتهاند. سوم: آنچه فرنگیها در این قرنهای اخیر گفتهاند. چهارم: آنچه اشخاصی از خودمان ایرانیان در حق هموطنان گفتهایم.-قسمت اول: آنچه قدیمیهای از یونانیان و رومیان در حق ما گفتهاند: در اینجا نویسنده به بیان خلقیات ایرانیان از نگاه هرودت ،پلوت شاعر روم باستان و امی ین مارسلین مورخ معروف رومی(۶۷-۶۹). بهعنوانمثال، در جای به نقل از هردوت پدر تاریخنویسی جهان آورده است«پارسیان بزرگ به فرزندان خود قبل از هر چیزی سه چیز میدهند:اول:راست گفتن،دوم:سواری بر اسب،سوم:تیر انداختن»(۶۷-۶۸).-قسمت دوم: آنچه اشخاص غیر فرنگی از ترک، عرب و تاتار گفتهاند: در این قسمت هم نویسنده به بیان نظر سه نفر از متفکران مربوطه در این زمینه میپردازد: مبتنی شاعر مشهور عرب ، غازی غزای خان تاتار از دودمان چنگیز و روشنی بیک از صاحب منصبان ترکیه(۷۰-۷۲). در این قسمت برعکس قسمت قبل نقل قولهای که نویسنده از این صاحبنظران بیان میکند همه بر علیه و نقلقولهای که اخلاق و کردار ناپسند ارانیان را اشاره کردهاند را بیان میکند بدون بیان هیچ علتی از سمت نویسنده. به عنوان مثال در مورد روشنی بیک نویسنده آورده است که: «… در سخنرانی که در«کانون ترک» در چهل سال پیش (از سالی که نویسنده کتاب را نوشته است حساب کنید یعنی ۱۳۴۲) نمود و «یکی مجموعه» مجله تکی منطبعه استانبول در شماره ۲ اوت ۱۹۲۳ میلادی خود آن را درج کرد و بعداً در مجله «ایرانشهر» منطبعه برلن هم در شماره ۷ ربیع الاول ۱۳۴۲ هجری قمری در تحت عنوان «عقیده عثمانیها درباره ایرانیان » نقل گردید مطالب بسیاری درباره ما و مملکت ما گفته که ار ۀن جمله است: «… ملت فارس را بداخلاقی بنام دین زبون ساخته است.آخوندها قهارترین و قوی ترین سلاح فارسها شده اند…دخانیات و تریاک و سایر زهرهای خواب آور مردم این مملکت را به حال یک گله استخوان و «اسکلت» متحرک درآورده است. دخترها در سهسالگی توی چادر چاقچور میروند و در هشتسالگی با مردهای چهلساله زناشوئی میکنند و پیش از زن شدن از چند شوهر طلاق میگیرند و در بیستسالگی تریاک میخورند و هلاک میشوند…پدر از فرزند و فرزند از پدر میدزدد و حتی آن آمریکایی که برای اصلاح مالیه به ایران آورده بودند پس از دعوت به آمریکا به یک روزنامهنویس چنین گفت: مملکتی که ده میلیون دزد دارد(جمعیت آن زمان ایران) چگونه اصلاح بشود»(۷۲).-قسمت سوم: آنچه فرنگیها در این قرنهای اخیر گفتهاند: این قسمت که بیشترین مطالب را نسبت به قسمتهای دیگر را به خود اختصاص داده است( از صفحه ۷۳ تا ۱۳۵) به بیان آرا و نظر ۲۹ صاحبنظر در مورد خلقیات ایرانیان میپردازد؛کورنی لوبرونین سیاح و دانشمند هلندی، شارن سیاح فرانسوی، ولتر نویسنده و دانشمند معروف فرانسوی، الکسی سولتیکوف شاهزاده روسی، ژ.راولینسون دانشمند معروف انگلیسی،سرجان ملکم، گوبینو دیپلمات و دانشمند مشهور فرانسوی، سرجان ماکدونال انگیلسی، هانری مارتین از کشیشان انگلستان، جیمز موریه، سر ه.پوتینگر، گوستاولوبون دانشمند و عالم علوم اجتماعی فرانسوی، تئودو رنولد از مستشرین نامی آلمان، رابرت گرنت واتسن،کونراد برکوچی مورخ انگیلسی، سرپرسی سایکس، دکتر فوریه فرانسوی طبیب مخصوص ناصرالدین شاه، کلمان هوار مورخ فرانسوی، پرفسور هانری ماسه فرانسوی، پرفسور براون، استلین میشو از اساتید دانشگاه ژوونسان مونتی، ژان لارتگی، دنکس فاربس، جان شیرمان، هانری گوبلو و دوروته آلوتر.نویسنده در این قسمت به بیان انواع خلقیات ناپسند(مثل دروغگویی، دورویی، چاپلوسی، پنهانکاری، خودپسندی، فریبکاری، ستم گرایی، نادان و خرافاتی بودن، نداشتن روحیهای پژوهش و پیشرفت، ترس و خلقیات مثبت ایرانیان (مثل هوشمندی ، خوشگفتاری، شهامت، مهربانی، ادب و بردباری)،از نگاه صاحبنظران ذکرشده بالا میپردازد که قسمت اعظم آن مربوط به خلقیات ناپسند و مقدار اندکی مربوط به خلقیات مثبت است.
بهعنوانمثال نظر گوبینو که ازنظر نویسنده وی :«ازجمله اروپائیهای بسیار معدودی است که ایران و ایرانیان را خوب شناخته»(۸۳) درباره اخلاق ایرانیان در کتاب خود «سه سال در ایران» آورده است:«برای چه ایرانیان اینقدر ریاکار شده و چرا تا این اندازه در تقدس و اظهار زهّد غلو مینمایند و حالآنکه باطناً اینقدرها مؤمن نیستند…»(۸۶).در جای دیگر جمال زاده نظر مورخ انگلیسی کونراد برکویچی در مورد ایرانیان را اینگونه بیان می کند: «او در کتاب خود موسوم به «زندگانی اسکندر کبیر» در موقع صحبت از جنگ اسکندر با ایرانیان علت شکست خوردن ایرانیها را چنین بیان کرده است: «ایرانیان در عادات و سنن و رسوم قدیمی و مندرس خود به قلو فرورفته بودند از گذشته هیچ تجربه نیاموخته و درس عبرت فرانگرفته بودند و چرخهای عقاید و افکارشان تا به میان در لجنزار خرافات و موهومات قدیم فرورفته بود»(۱۶). در مورد خلقیات پسندیده ایرانیان ، نویسنده به بیان نظر یک زن آلمانی بنام دوروته آلوتر میپردازد: «من از دیرباز علاقهای مفرط به مملکت شما و ایرانیان داشتهام. این موضوع… حاصل از یک علاقه پاکی است که به ایران و تمدن قدیم و ادبیات آن(که ما ترجمههای آن را میتوانیم به دست آوریم) دارم و از این گذشته من یک احترام خیلی عمیقی برای بعضی از مردان وزنان ایرانی که در این چند سال اخیر شناختهام داردم…باید بگویم که من با افرادی از ایرانیان هم برخورد کردهام که حقیقتاً بهتر و نجیبتر از آن نمیتوان آرزو کرد، ایرانیها مهربان، بخشنده، موقعشناس،درست و صحیح، تا منتهی درجه دقیق و بااحتیاط…»(۱۳۳-۱۳۵).قسمت چهارم: آنچه اشخاصی از خودمان ایرانیان در حق هموطنان گفتهایم: در این قسمت هم نویسنده به بیان نظر ۱۵ صاحبنظر ایرانی(از صفحه ۱۳۶تا ۱۵۸) میپردازد؛ عبدالله بن مقنع، وحشی بافقی،میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی فرحانی ، میرزا آقاخان کرمانی، شاعر قدیمی لاادری،میرزا محمدخان قزوینی،سید حسن تقی زاده، ابراهیم خواجهنوری، عارف قزوینی،حسنعلی حکمت،حسن صدر و در آخر نظر خود نویسنده کتاب را هم از میان کتابهای که به چاپ رسانده را بیان میکند. در این قسمت نیز بخش اعظم نگاه نسبت به خلقیات ایرانیان در جهت منفی را بیان می کند و نویسنده کمتر نگاه مثبت به خلقیات ایرانیان را مورد توجه قرار داده، که ما در اینجا در ابتدا به بیان نظر عبدالله بن مقنع به عنوان یک نگاه مثبت را بیان از کتاب را بیان میکنیم«آنها دختران خود به بیگانگان ندادن دی و دختران بیگانه به زنی نخواستند. همهکس را بخانه خود نان دادندی و به خانه دیگر کس نان نخوردی. چون در حق کسی خواستندی کرد با کسی مشورت نکردی و چون در حق کس وعده کردندی هرگز از آن برنگشتندی … به کردار بیش بودندی که بگفتار..»(۱۳۷).
در باب اخلاق ناپسند ایرانیان به نقل از عارف(ابوالقاسم) قزوینی آورده است:«… در گرداب ذمایم و قبایح مستغرقند و پای بند هیچ یک از ملکات اخلاقی نیستند و بشئون و مقدسات فردی و اجتماعی اعتنائی ندارد و جزء پر کردن کیسه و اطفاء شهوات مشئوم از زندانی چیزی نمیفهمند. دروغ میگویند، فریب میدهند، مانند خاکشیر به هر مزاجی میسازد و در مقابل هر بادی تسلیم میشد و این کار را زیردستی و رزنی میداند …»(۱۴۸). در یک قسمت دیگر که نویسنده آرا و نظر خود را نیز درباره خلقیات ایرانیان بیان کرده، در باب خلقیات ناپسند ایرانیان، به نقل از قهرمان داستان کتاب «راه آب نامه» آورده است:«… غصه این مردم بیشعور و بیصاحبی را هیچ نمیفهمم چه می گویند و چه میجوند و حرف حسابشان چیست…هر چه بیشتر با این مردم میجوشم و بیشتر با آنها نشستوبرخاست میکنم کمتر اخلاقشان به دستم میآید و کمتر از کار و بارشان سر درمیآورم… با همه قیافه جدی که به خود میدهند هیچ کار دنیا را به جد نمیگیرند مگر در سه مورد مخصوص یکی شکم، یکی کیسه و یکی تنبان…»(۱۵۳-۱۵۵).«دعای خیر»: در قسمت آخر و پایانی کتاب نویسنده پس از نقلقولی از داریوش، شاهنشاه بزرگ ایران در دو هزار و پانصد سال پیش:«توای کسی میخواهد پس از پادشاه باشی از دروغ بپرهیز و دروغگو را کیفر بده … توی ای کسی که میخواهی پسازاین پادشاه مباش مردی باش که درغگو و یا زورگوست بلکه درغگو و زورگو را سخت کیفر دهد.»(۱۵۹) ، سپس از نویسنده از یزدان پاک درخواست میکند که:« ما از شر و زبان دروغ که بزرگترین نشانه تبهکاری و فساد است در امان بدارد و زندگانی ما را سامانی ببخشد که محتاج به وام گرفتن از خودی و بیگانه نباشیم…»( ۱۶۰).
افشین اشکور کیائی
ورود
ورود
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد
محمدعلی جمالزاده
7 پست
۲۳ دی ۱۲۷۰ اصفهان - ۱۷ آبان ۱۳۷۶ ژنو
نویسنده، داستان نویس و مترجم
پست بعدی