تاریخ فرهنگی ایران مدرن
پروژه تاریخ فرهنگی به بررسی گسترده فرهنگ ایران در قرن بیستم اختصاص دارد و در آن، فرهنگ معاصر ایران، عمدتا از خلال یازده ورودی، مطالعه و ارائه خواهد شد. این یازده مدخل برای گردآوری داده‌ها و پژوهش بر آن‌ها پیش بینی شده اند و عبارتند از: شخصیت ها (کنشگران)، نهادها، آثار، فرآیندها، رویدادها، زمان، مکان، اشیاء، مفاهیم، اسناد و سایر.

پیرامون فرهنگ سیاسی: نگاهی فرهنگی به مستند «محمد مصدق»

فیلم مستند: محمد مصدق(۱۳۴۶-۱۲۶۱)، تهیه کننده و کارگردان: مازیار بهاری، مدت پخش: پنجاه و دو دقیقه.
این فیلم به یک معنا گزارشی است با رویکرد سیاسی به حوادث سال های ۱۳۲۰( که دکتر مصدق در همان دوران مبارزۀ جدی خود را با طمع ورزی های دول بیگانه شروع کرده بود) تا سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد که مصدق از صحنۀ سیاست ایران برای همیشه کنار رفت؛ در این نوشتار سعی بر این است که به متغیرهای اجتماعی-سیاسی در حوادث این سال ها تمرکز کنیم و در نهایت تحلیلی از منظر فرهنگ سیاسی -که با تکیه بر همین متغیرها صورت می گیرد- ارائه دهیم.
آنچه در این فیلم بیش از هر چیز جلوه گری می کند فضای متلاطم جامعه ایران در این دوره است که از طریق نیرو های مختلف سیاسی که در این دوران فعالیت می کردند، ایجاد شده بود. یکی از این نیروها ملّیون بودند که به رهبری دکتر مصدق با شعار استقلال و آزادی ملت ایران مبارزه می کردند و به این طریق شاه را تحت فشار قرار می دادند و اختیارات او را محدود می کردند. اتفاقاً همین پافشاری بر استقلال و خلع ید قوای بیگانه از کشور و تاثیرگذاری حرکت نهضت ملی ایران بر استقلال دیگر نقاط مستعمره(شیلی، کنگو و…) بوده است که دول اجنبی و در راس همۀ آن ها بریتانیا را عصبانی می کرد.
براندازی دولت مصدق البته بدون حضور دیگر نیروهای سیاسی آن دوران امکان پذیر نبود و دولت بریتانیا هم از این مسئله به خوبی آگاه بوده و تمام تلاش خود را برای استفاده و بهره گیریِ ولو موقت این نیروها در پیشبرد منافع خود، به کار گرفته بود. این نیروها بنا به متن فیلم شامل روحانیون، کمونیست ها( که در زمان دولت مصدق عمدتاً در قالب حزب توده فعالیت می کردند)، اراذل و اوباش(به قول خود فیلم جاهلان تهران) و همچنین خودِ دربار بوده است.
بنا به فیلم، روحانیت به خصوص آن دسته از روحانیونی که اعتقادی به دخالت دین در سیاست نداشته اند مورد توجه شاه بوده اند چرا که روحانیت همواره از نفوذ کمونیزم- که عقاید مثبتی به گرایش سنتی دین نداشته اند و دین را کانال سلطه پذیری اعضای جامعه می پنداشتند- بدبین بودند. روحانیون این مسئله را به خوبی می دانستند و در کنار آن از دست اندازی روس ها بر نفت و دیگر منافع موجود در خاک کشور هراس داشتند، همواره در مقابل سیاست های شوروی می ایستادند. مخالفت با کمونیزم به این معنا روحانیت و دربار را در یک موضع مشترک قرار می داد و این اتحاد تا جایی برقرار بود که اولاً روحانیت داعیه حکومت نداشته و درثانی دربار هم به سیاست های غرب گرایانه – که در نظر روحانیت بازهم نفوذ بیگانگان را البته از جنس و قماش دیگر ( آمریکا در مقابل روس) تضمین می کرد-تمایل نشان ندهد.
نیروی دیگر، کمونیست های ایرانی و در واقع طرفداران حزب توده بودند. این گروه هم در برابر ملی-گرایان قرار می گرفتند هم در برابر دربار و هم در برابر روحانیت. به عبارت دیگر، اعضای حزب توده که محبوبیتشان به پشتوانه حکومت شوروی روز به روز در کشور بیشتر می شد و هواداران بیشتری را به خود متمایل می کردند با همه نیروهای سیاسی درگیر قدرت در آن زمان در تعارض بوده-اند. با دربار از این جهت که آنها وجود حکومت شاهنشاهی را که گرایشی غرب گرایانه هم داشت را مانع بزرگی در راه رسیدن به قدرت شان تلقی می کردند و بنابریان حتی در دوره ای که فضای جامعه به همت گروه های سیاسی دیگر متلاطم می شد تمام تلاش خود را برای سرنگونی رژیم به کار می-بستند؛ فیلم هم زمانی که حوادث تیر ۱۳۳۱ را به تصویر می کشد این قضیه را به خوبی نشان می دهد. در آن موقع در واقع شاه مصدق را از قدرت بر کنار کرده بود و به جای او قوام را بر قدرت نشاند. در این هنگام به خصوص فعالیت های آیه الله کاشانی و هواداران او در تحت فشار قرار دادن شاه و دربار جهت بازگرداندن دولت مصدق بسیار موثر بود و در واقع در یک دوره کوتاه که چند ماه هم بیشتر به طول نینجامید فضای جامعه ناآرام شد. اینجا بود که حزب توده از این وضعیت نابهنجار استفاده کرده و خسارات بسیاری را به انحاء مختلف به رژیم وقت وارد می کنند.
گروه سیاسی دیگری که در این دوره در نبرد بر سر قدرت شرکت می کرد و به یک نوعی خواستار بقای خود بود شاهنشاه و اطرافیان او(دربار) بودند. ایدئولوژی که سبب بقای دربار بود تاکید بر تاریخ باستان ایرانی و در واقع خود نظام شاهنشاهی بود که به صورت سنتی نظام مقبول و جاافتاده در ایران به شمار می رفت؛ البته مشروعیت رژیم پیشین از ایدۀ مردم گرایانه و حتی دینی هم بی بهره نبود؛ چرا که شاه همیشه و به خصوص در مراسمی خاص، خود و نظام پهلوی را حافظ منافع مردم و مورد تایید روحانیت معرفی می کرد. در این فیلم ادعا می شود که نظام پهلوی از طریق کودتای انگلیسی بر سر کار آمده و به همین جهت هم از همان ابتدا حافظ منافع غرب و به ویژه انگلیس در ایران بود. همین موضع دربار آن را در مقابل نیروهای دیگر قرار می داد. حزب زیر زمینی توده که در داخل کشور از منافع شوری در برابر منافع آمریکا و انگلیس دفاع می کرد. روحانیون( به خصوص روحانیون سیاسی و در راس همه آن ها کاشانی) که با هرگونه دخالت اجنبی در اداره کشور مخالفت می کردند و در نهایت جبهۀ ملی که علیه منافع بریتانیا و به ویژه مسئله نفت می جنگید و برخورد بریتانیا با دولت مصدق اتفاقاً چندبار به سازمان ملل و دیوان لاهه هم کشیده شد بود.
اشرار و طبقاتی نظیر بازاریان در این فیلم چندان جدی گرفته نمی شوند و معمولاً از آن ها به عنوان دنباله روان نیروهای فوق الذکر یاد می شود.
در خاتمه اگر بخواهیم نگاهی هم از عینک فرهنگ سیاسی بر کل فیلم و ماجرای کشمکش نیروهای سیاسی داشته باشیم باید بگوییم که این فیلم دقیقاً منعکس کنندۀ یکی از عناصر و مولفه های اصلی فرهنگ ایرانی علی الخصوص در حوزۀ سیاست است: وجود فرهنگ حذف به جای فرهنگ مدارا و رقابت سازنده. هر چند که به حق باید گفت در صحنۀ سیاسی معمولاً منافع در تعارض با هم قرار می گیرد و رقابت سازنده معنایی ندارد( به این معنا که انتظار بیهوده است که تصور کنیم فلان نیروی فعال در صحنۀ سیاسی بخواهد منافع خود را با منافع نیروی سیاسی دیگر گره بزند و یا با هم بر سر مسائل اساسی به توافق برسند) ولی شاید اگر این چنین بر سر مطالبات سیاسی همدیگر را تکه و پاره نمی-کردند دوباره وضع به حالت اول برنمی گشت و بعد از تحمل این همه هزینه( خسارات جانی و مالی و تحریم ها) دوباره شاهد برگشت به وضع اختناق و دخالت بیگانه در مسائل و مصالح مختلف کشور نبودیم(۱).

۱- البته باید توجه داشت که منظور این نیست که نهضت ملی هیچ دستاوردی نداشته است چرا که نگارنده از اینکه نفت بعد از تلاش مصدق و نهضت ملی در دست ایرانیان باقی ماند، آگاه است؛ منظور این است آنچه نیروهای درگیر در قدرت( به جز دربار) در آن دوران انتظار تحقق آن را داشته اند، به وقوع نپیوست.

نویسنده: محمد رسولی